گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲۴۳

اگر اشک پشیمانی نگردد عذرخواه من
بپوشد چشمه خورشید را گرد گناه من
ز تسخیر نگاه سرکش او عاجزم، ورنه
عنان برق را در دست می پیچد گیاه من
به این شوقی که من در کعبه مقصود رو دارم
دلی از سنگ می باید که گردد سنگ راه من
نمی دانم که در خاطر گذر دارد، همین دانم
که بوی سنبل فردوس می آید ز آه من
من لرزنده جان را نشأه می زنده دل دارد
من آن شمعم که دست تاک می گردد پناه من
فغان بی اثر در سینه عاشق نمی باشد
چو مژگان تو باشد تیر یک ترکش سپاه من
اگر فردا به این سامان عصیان رو به حشر آرم
ترازو را به فریاد آورد بار گناه من
چو مژگان می دهم در چشم خود جا خصم عاجز را
بلند اقبال آن خاری که می روید ز راه من
به هر کس دل گواهی می دهد، دل می دهم صائب
شهادت را به زر نتوان خریدن از گواه من

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر اشک پشیمانی نگردد عذرخواه من
بپوشد چشمه خورشید را گرد گناه من
هوش مصنوعی: اگر اشک‌های پشیمانی من برطرف نشود، عذرخواهی من می‌تواند مثل دودی باشد که نور خورشید را از بین می‌برد و به خاطر گناه من می‌پوشاند.
ز تسخیر نگاه سرکش او عاجزم، ورنه
عنان برق را در دست می پیچد گیاه من
هوش مصنوعی: من از تسخیر نگاه سرکش او ناتوانم، وگرنه می‌توانستم نیروی برق را در دستانم نگه‌دارم.
به این شوقی که من در کعبه مقصود رو دارم
دلی از سنگ می باید که گردد سنگ راه من
هوش مصنوعی: برای دستیابی به هدفی که من در کعبه مقدس دارم، باید دلی از سنگ داشته باشم تا بتواند موانع سخت را برای رسیدن به مقصد پشت سر بگذارد.
نمی دانم که در خاطر گذر دارد، همین دانم
که بوی سنبل فردوس می آید ز آه من
هوش مصنوعی: نمی‌دانم در دل دیگران چه می‌گذرد، اما می‌دانم که از ناله‌ام عطر سنبل بهشتی به مشام می‌رسد.
من لرزنده جان را نشأه می زنده دل دارد
من آن شمعم که دست تاک می گردد پناه من
هوش مصنوعی: من جان لرزانی دارم که زندگی را حس می‌کند، و دل من پر از حیات است. من مانند شمعی هستم که در برابر تاک، پناه می‌گیرد.
فغان بی اثر در سینه عاشق نمی باشد
چو مژگان تو باشد تیر یک ترکش سپاه من
هوش مصنوعی: فریادهای عاشقانه در دل عاشق تأثیرگذار است، زیرا زیبایی چشمان تو مانند تیرهایی است که به قلب من وارد می‌شود.
اگر فردا به این سامان عصیان رو به حشر آرم
ترازو را به فریاد آورد بار گناه من
هوش مصنوعی: اگر فردا روز قیامت بیایم و بخواهم اعمالم را بسنجند، بار گناه من به قدری سنگین است که ترازوی عدالت فریاد می‌زند.
چو مژگان می دهم در چشم خود جا خصم عاجز را
بلند اقبال آن خاری که می روید ز راه من
هوش مصنوعی: چشمانم مانند مژگان است و در آنجا جایی برای دشمنان ندارم، زیرا آن‌هایی که در مسیر من قرار می‌گیرند، به مانند خارهایی به سرسبزی می‌رسند.
به هر کس دل گواهی می دهد، دل می دهم صائب
شهادت را به زر نتوان خریدن از گواه من
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش گواهی می‌دهد، من نیز به او دل می‌دهم. اما بدان که شهادت من ارزشی دارد که نمی‌توان آن را با طلا خرید.