گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲۴۱

ز بس دامن کشد در خون مردم نازنین من
ز دامنگیری او جوی خون شد آستین من
به این طالع چرا از دوستان من راستی جویم؟
که افتاده است چپ با دست من نقش نگین من
اگر چه ظاهرم تلخ است، شیرین است گفتارم
نهان در پرده زنبور باشد انگبین من
ز بس بر خرمنم برق بلا ده تیغه می بارد
به خاکستر نشیند تا به گردن خوشه چین من
شفق هر صبحدم صد کاسه خون در ساغرم ریزد
فلک از کهکشان هر شب کمر بندد به کین من
مده رو پیش چشم من نقاب بی مروت را
مباد آید برون از پرده آه آتشین من
دماغ ناله مجنون صحرایی کجا دارد؟
جرس را مهر بر لب می نهد محمل نشین من
امیدی هست آب رفته اش دیگر به جو آید
یکی سازد به مژگان دست را گر آستین من
تو ای صائب دل خرم اگر داری خوشت باشد
گره فرسود شد در گرد غم چین جبین من

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز بس دامن کشد در خون مردم نازنین من
ز دامنگیری او جوی خون شد آستین من
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه او به شدت به مردم عزیز و نازنینم آسیب زده، آستین من نیز به خاطر این درد و رنج مانند جوی خون شده است.
به این طالع چرا از دوستان من راستی جویم؟
که افتاده است چپ با دست من نقش نگین من
هوش مصنوعی: چرا به سرنوشت خودم نگاهی نمی‌اندازم و از دوستانم کمک نمی‌خواهم؟ چون در حال حاضر زندگی‌ام به طور نامناسبی پیش می‌رود و همه چیز به هم ریخته است.
اگر چه ظاهرم تلخ است، شیرین است گفتارم
نهان در پرده زنبور باشد انگبین من
هوش مصنوعی: اگرچه ظاهر من شاید ناامیدکننده و تلخ به نظر برسد، اما درون من حقایق و سخنان شیرینی وجود دارد. مانند زنبوری که عسل را در دل خود دارد، گنجینه‌ای از کلام شیرین در من نهفته است.
ز بس بر خرمنم برق بلا ده تیغه می بارد
به خاکستر نشیند تا به گردن خوشه چین من
هوش مصنوعی: به دلیل مشکلاتی که در زندگی‌ام وجود دارد، سختی‌ها و خطرات به من حمله‌ور می‌شوند و مانند بارانی که بر روی خاکستر می‌نشیند، به من تأثیر می‌گذارند و زندگی‌ام را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند.
شفق هر صبحدم صد کاسه خون در ساغرم ریزد
فلک از کهکشان هر شب کمر بندد به کین من
هوش مصنوعی: در آغاز هر روز، نور سرخ رنگی مانند کاسه‌های خون در جام من ریخته می‌شود و شب‌ها آسمان با کینه‌اش به من، کمربند می‌بندد.
مده رو پیش چشم من نقاب بی مروت را
مباد آید برون از پرده آه آتشین من
هوش مصنوعی: ای کاش در حضور من، پرده بی‌رحمی را کنار نزنید و باعث نشوید که آتش درونم نمایان شود.
دماغ ناله مجنون صحرایی کجا دارد؟
جرس را مهر بر لب می نهد محمل نشین من
هوش مصنوعی: کجا می‌توان صدای ناله مجنون صحرایی را شنید؟ در حالی که سوار بر شتر، باری که در دلم دارم، بر لبانم مهر سکوت زده است.
امیدی هست آب رفته اش دیگر به جو آید
یکی سازد به مژگان دست را گر آستین من
هوش مصنوعی: امیدی وجود دارد که آبی که رفته، دوباره به جریان بیفتد. یکی با اشک چشمانش دست را به هم می‌زند، اگرچه آستین من خیس است.
تو ای صائب دل خرم اگر داری خوشت باشد
گره فرسود شد در گرد غم چین جبین من
هوش مصنوعی: ای صائب، اگر دل شاد و خوشحالی، بدان که غم و اندوه بر پیشانی من جای گرفته و همانند گره‌ای کهنه به نظر می‌رسد.