غزل شمارهٔ ۶۲۳۹
ندارد جوهر افشای غم، تیغ زبان من
نمک بر چشم سوزن می زند زخم نهان من
دل صیاد می لرزد به دام از دانه اشکم
خطر دارد قفس از ناله آتش زبان من
ز عشق بی زوالی در خود آن گرمی گمان دارم
که مغز صد هما را سرمه سازد استخوان من
به چشم انتظارم گل فتاد از اشک یعقوبی
نمی آید ز مصر نیک بختی کاروان من
دو صد ابر بهاری در رکابش خوشه چین باشد
به صحرا چون خرامد گریه آتش عنان من
ز زور طبع معنی آفرین صائب طمع دارم
که از طاق بلند عرش آویزد کمان من
غزل شمارهٔ ۶۲۳۸: گهی در بحر سرگردان و گاهی در سرابم منغزل شمارهٔ ۶۲۴۰: نه امروزست گرم از داغ سودای تو نان من
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ندارد جوهر افشای غم، تیغ زبان من
نمک بر چشم سوزن می زند زخم نهان من
هوش مصنوعی: غم و درد درونم را نمیتوانم با کلمات بیان کنم، چرا که زبانم مثل تیغی است که بر زخمهای پنهانم نمک میپاشد و آنها را باز میکند.
دل صیاد می لرزد به دام از دانه اشکم
خطر دارد قفس از ناله آتش زبان من
هوش مصنوعی: دل شکارچی از ترس به دام افتادن لرزان است، زیرا اشک من همانند دانهای است که او را میفریبد. قفس نیز از نالهها و فریادهای من نگران است.
ز عشق بی زوالی در خود آن گرمی گمان دارم
که مغز صد هما را سرمه سازد استخوان من
هوش مصنوعی: در دل خود احساسی از عشق بیپایان دارم که میتواند به اندازهای گرم و پرشور باشد که مغز صد پرنده زیبا را به رنگی درآورد و استخوانهای مرا زیبا کند.
به چشم انتظارم گل فتاد از اشک یعقوبی
نمی آید ز مصر نیک بختی کاروان من
هوش مصنوعی: من به شدت منتظرم و به یاد اشکهای یعقوب، میبینم که در اینجا خبری از خوشبختی نیست و کاروان من از سرزمین مصر نمیآید.
دو صد ابر بهاری در رکابش خوشه چین باشد
به صحرا چون خرامد گریه آتش عنان من
هوش مصنوعی: وقتی او در صحرا حرکت میکند، دو صد ابر بهاری به دنبال او مثل خوشهچینها هستند و در این حال، من در دل به خاطر آتش اشتیاقم، گریه میکنم.
ز زور طبع معنی آفرین صائب طمع دارم
که از طاق بلند عرش آویزد کمان من
هوش مصنوعی: از قدرت ذاتی خود، به صائب امیدوارم که کمان من بتواند از بلندی عرش آویزان شود.

صائب