غزل شمارهٔ ۶۲۳۰
نبندد دشمن آتش زبان طرف از گزند من
به فریاد آورد دریای آتش را سپند من
نهالی بود استغنا، زمین گیر گرانجانی
به اندک فرصتی سروی شد از طبع بلند من
به روی دوزخ خونگرم حرف سرد می گوید
کجا سازد به جنت خاطر مشکل پسند من؟
تغافل بر مسیحا می زدم از درد بی درمان
به درمان کرد محتاجم دل نادردمند من
سخنگو می شود چشمی که من باشم نظربازش
زبان دان می شود مرغی که می افتد به بند من
برون آی از نقاب شرم تا از خود برون آیم
که از افسردگی پا در حنا دارد سپند من
به همت نکهت گل را عنان پیچیده ام صائب
تذرو رنگ نتواند پریدن از کمند من
غزل شمارهٔ ۶۲۲۹: به خاموشی بدل شد نغمه های دلفریب منغزل شمارهٔ ۶۲۳۱: سبک جولانتر از برق است حسن لاله زار من
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نبندد دشمن آتش زبان طرف از گزند من
به فریاد آورد دریای آتش را سپند من
هوش مصنوعی: دشمن نمیتواند زبان مرا از آسیبها دور کند، زیرا به خاطر من، آتش عواطف و احساسات درونم برافروخته میشود.
نهالی بود استغنا، زمین گیر گرانجانی
به اندک فرصتی سروی شد از طبع بلند من
هوش مصنوعی: یک نهال بینیاز وجود داشت که به خاطر شرایط سخت و دشواری که داشت، به زمین افتاد. اما با اندکی فرصت، به درختی بلند و سر به فلک کشیده تبدیل شد که این ویژگی از ذات والای من نشأت میگیرد.
به روی دوزخ خونگرم حرف سرد می گوید
کجا سازد به جنت خاطر مشکل پسند من؟
هوش مصنوعی: جهنم با همه گرمایش، سخنان سرد و بیاحساسی میزند و من از خود میپرسم که چه جایی میتواند برای دلخواهیهای مشکلپسند من وجود داشته باشد.
تغافل بر مسیحا می زدم از درد بی درمان
به درمان کرد محتاجم دل نادردمند من
هوش مصنوعی: در حالی که به درد بیدرمانم مشغول بودم، ناخواسته این درد را نادیده گرفتم و از معالجهی مسیحا مدد طلبیدم. دل من که دردی نداشت، به درمانی نیاز داشت.
سخنگو می شود چشمی که من باشم نظربازش
زبان دان می شود مرغی که می افتد به بند من
هوش مصنوعی: چشمی که من در آن هستم، مانند یک سخنگو میشود و آنچه در دل دارد را بیان میکند. همچنین، پرندهای که به دام من میافتد، بهنوعی میفهمد و از رازهای زندگی آگاهی پیدا میکند.
برون آی از نقاب شرم تا از خود برون آیم
که از افسردگی پا در حنا دارد سپند من
هوش مصنوعی: از پردهی شرم بیرون بیا تا بتوانم خودم را نشان دهم، زیرا افسردگی باعث شده است که روح من در بند بماند.
به همت نکهت گل را عنان پیچیده ام صائب
تذرو رنگ نتواند پریدن از کمند من
هوش مصنوعی: با تلاش و ارادهای که دارم، به زیبایی گلها تسلط یافتهام. قدرت من باعث میشود که رنگها نتوانند از چنگال من رهایی پیدا کنند.

صائب