گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲۲۱

چو تیغم پهلوی خود جای ده جوهر تماشا کن
بکش دست نوازش بر سرم دیگر تماشا کن
به تیغ طعنه بی جوهری خونم چه می ریزی؟
چو آیینه مرا رویی بده، جوهر تماشا کن
مرا از کسوت بخت سیه عریان کن و بنگر
بیفشان ز اخگر من گرد، خاکستر تماشا کن
مباد آب در چشمت بگردد از فروغ او
بپوشان چشم را آنگاه این گوهر تماشا کن
رگ خامی ندارم، میوه شاخ بلندم من
عیار این سخن از چهره چون زر تماشا کن
ندارم در جگر آهی، اگر باور نمی داری
بنه از استخوانم عود در مجمر تماشا کن
هلاکم کرد و می سوزد به خاکم شمع کافوری
پس از عمری به من دلسوزی اختر تماشا کن
هزاران بوسه در پرواز گرد آن دهن بنگر
هجوم تشنگان را بر لب کوثر تماشا کن
بخوان در بوستان یک مصرع از اشعار من صائب
میان عندلیبان شورش محشر تماشا کن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو تیغم پهلوی خود جای ده جوهر تماشا کن
بکش دست نوازش بر سرم دیگر تماشا کن
هوش مصنوعی: مثل یک تیغ تیز که در کنار خود جا دارد، به زیبایی‌های زندگی نگاه کن. ناز و نوازش را بر سر من بکش و دوباره زیبایی‌ها را تماشا کن.
به تیغ طعنه بی جوهری خونم چه می ریزی؟
چو آیینه مرا رویی بده، جوهر تماشا کن
هوش مصنوعی: به شمشیر انتقاد و بی‌احترامی، خون من را نریز. چون من مانند یک آیینه‌ام، به من روی بیاور و زیبایی خود را تماشا کن.
مرا از کسوت بخت سیه عریان کن و بنگر
بیفشان ز اخگر من گرد، خاکستر تماشا کن
هوش مصنوعی: به من اجازه بده تا از پوشش بدبختی رها شوم و ببین که چگونه از آتش وجودم خاکستر و دودی به وجود می‌آید که تماشایش کنی.
مباد آب در چشمت بگردد از فروغ او
بپوشان چشم را آنگاه این گوهر تماشا کن
هوش مصنوعی: هرگز نگذار که اشک در چشمانت بچرخد، بلکه به خاطر نور او چشمانت را بپوشان و سپس این زیبایی را با دقت تماشا کن.
رگ خامی ندارم، میوه شاخ بلندم من
عیار این سخن از چهره چون زر تماشا کن
هوش مصنوعی: من در وجودم هیچ ناپختگی و خامی ندارم و به مانند میوه‌ای از درختی بلند و سرزنده هستم. اصل و حقیقت این سخن را از چهره‌ای که از طلای ناب می‌درخشد، تماشا کن.
ندارم در جگر آهی، اگر باور نمی داری
بنه از استخوانم عود در مجمر تماشا کن
هوش مصنوعی: من هیچ دردی در دل ندارم. اگر به این موضوع شک داری، عود را از استخوانم بردار و در آتش ببین که چطور می‌سوزد.
هلاکم کرد و می سوزد به خاکم شمع کافوری
پس از عمری به من دلسوزی اختر تماشا کن
هوش مصنوعی: من را به نابودی کشاند و مانند شمعی که از کافور ساخته شده می‌سوزم، اکنون بعد از سال‌ها دلسوزی، ستاره‌ای را تماشا کن که به درد من می‌خورد.
هزاران بوسه در پرواز گرد آن دهن بنگر
هجوم تشنگان را بر لب کوثر تماشا کن
هوش مصنوعی: هزاران بوسه بر دور آن لب می‌زنند و به تماشای جمعیت تشنگان می‌نگرند که به سوی چشمه کوثر می‌روند.
بخوان در بوستان یک مصرع از اشعار من صائب
میان عندلیبان شورش محشر تماشا کن
هوش مصنوعی: در میان گلستان، یک بیت از اشعار من را بخوان و در کنار بلبل‌ها، شاهد غوغای زیبایی باش.