غزل شمارهٔ ۶۲۲
ز خود برآمده ام، با سفر چه کار مرا؟
بریده ام ز جهان، با ثمر چه کار مرا؟
درین جهان به مرادی کز آن جهان طلبند
رسیده ام، به جهان دگر چه کار مرا؟
چو خاک شد شکرستان به مور قانع من
به تنگ گیری شهد و شکر چه کار مرا؟
بود ز گریه خود فتح باب من چون تاک
به ابرهای پریشان سفر چه کار مرا؟
خوشم چو غنچه پیکان به کار بسته خود
به انتظار نسیم سحر چه کار مرا؟
چو هست باده بی دردسر مر از خون
به جام باده پر دردسر چه کار مرا؟
کمال آینه ساده است حیرانی
به حرف بی اثر و با اثر چه کار مرا؟
چنین که سنگ ملامت گرفت اطرافم
دگر چو کبک به کوه و کمر چه کار مرا؟
علاج رخنه ملک است کار پادشهان
به رخنه دل و چاک جگر چه کار مرا؟
بس است عرفی، همداستان من صائب
به نغمه سنجی مرغ سحر چه کار مرا؟
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز خود برآمده ام، با سفر چه کار مرا؟
بریده ام ز جهان، با ثمر چه کار مرا؟
هوش مصنوعی: من از خودم برخاستهام، سفر برای من چه فایدهای دارد؟ از دنیا جدا شدهام، میوهچینی چه نفعی برای من دارد؟
درین جهان به مرادی کز آن جهان طلبند
رسیده ام، به جهان دگر چه کار مرا؟
هوش مصنوعی: در این دنیا به هدفی که از دنیای دیگر به دنبالش بودند، دست یافتهام. پس حالا در دنیای دیگر چه نیازی به من است؟
چو خاک شد شکرستان به مور قانع من
به تنگ گیری شهد و شکر چه کار مرا؟
هوش مصنوعی: وقتی که سرزمین شیرینی به خاک تبدیل شود، من که به درختی کوچک و ناچیز تبدیل شدم، چه نیازی به شهد و شکر دارم؟
بود ز گریه خود فتح باب من چون تاک
به ابرهای پریشان سفر چه کار مرا؟
هوش مصنوعی: از گریهام شروعی برای سرنوشت جدیدم به وجود آمده است، مانند تاکی که در ابرهای ناپایدار سفر میکند. این وضعیت چه سودی برای من دارد؟
خوشم چو غنچه پیکان به کار بسته خود
به انتظار نسیم سحر چه کار مرا؟
هوش مصنوعی: من از حال و هوای خود خوشحال و شاداب هستم، مانند غنچهای که آماده شکفتن است و فقط منتظر نفسی نرم و ملایم در صبح زود است. در این لحظه، هیچ کار دیگری برای من مهم نیست.
چو هست باده بی دردسر مر از خون
به جام باده پر دردسر چه کار مرا؟
هوش مصنوعی: وقتی که شراب بدون دردسر و مشکلی در دسترس است، چرا باید از خون خودم برای پر کردن جام شراب که دردسرهای زیادی دارد، استفاده کنم؟
کمال آینه ساده است حیرانی
به حرف بی اثر و با اثر چه کار مرا؟
هوش مصنوعی: آینه به روشنی و سادگی خود اشاره دارد و نشان میدهد که گرفتار حرفها و افکار بیاثر نباشیم. در واقع، به دنبال حقیقت باشیم و نگذاریم نظرات بیاهمیت ما را دچار سردرگمی کنند.
چنین که سنگ ملامت گرفت اطرافم
دگر چو کبک به کوه و کمر چه کار مرا؟
هوش مصنوعی: وقتی که اطرافم پر از انتقاد و ملامت شده، دیگر چه کار به کبک و کوه و دامنه دارم؟
علاج رخنه ملک است کار پادشهان
به رخنه دل و چاک جگر چه کار مرا؟
هوش مصنوعی: پادشاهان باید برای درمان مشکلات مملکت تلاش کنند، اما من چه نیازی به این مسائل دارم وقتی که دلم به درد میآید و جگرم پارهپاره است؟
بس است عرفی، همداستان من صائب
به نغمه سنجی مرغ سحر چه کار مرا؟
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که دیگر کافی است، زیرا من و صائب به یک نظر رسیدهایم. حالا چه نیازی به آواز جغد صبح داریم؟ این نشاندهنده بیتفاوتی یا عدم علاقه به حرفها یا آوازهای دیگر است، وقتی که ارتباط و همدلی با یکدیگر وجود دارد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۶۲۲ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1399/05/12 06:08
مظفر محمدی الموتی خشکچالی
مصراع اول، احتمالاً به صورت ذیل، باید درست باشد:
چو هست بادهی بیدرد سر، مرا، از خون

صائب