غزل شمارهٔ ۶۲۱۲
مروت نیست گل از بوستان پیش از سحر چیدن
بساط خرمی و عیش را ناچیده برچیدن
ز روی گلرخان قانع ز گل چیدن به دیدن شو
که گردد خارخار حرص بیش از بیشتر چیدن
اگر از دردمندی ها شوی باریک، بی زحمت
گل بی خار چون رگ می توان از نیشتر چیدن
زمین گیر وطن قدر سبکباری نمی داند
ز بی برگ و نوایی می توان گل در سفر چیدن
چه خونها می کند در دل خس و خار علایق را
ز گلزار جهان دامان خود چون سرو برچیدن
مکش با گریه مستانه در پرداز دل زحمت
که بیکارست خار و خس ز راه سیل برچیدن
مجو صبر از دل دیوانه در هنگامه طفلان
که تلخی دیده دست و پا کند گم در ثمر چیدن
ز حیرانی مسخر کرد شبنم گلعذاران را
به دست بسته اینجا می توان گل بیشتر چیدن
ز غفلت پهن کردم در ره سیل فنا صائب
بساطی را که می بایست ناافکنده بر چیدن
غزل شمارهٔ ۶۲۱۱: مروت نیست جرم بوسه دزدان را نبخشیدنغزل شمارهٔ ۶۲۱۳: به دامن برگ عیش از داغ پنهان می توان چیدن
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مروت نیست گل از بوستان پیش از سحر چیدن
بساط خرمی و عیش را ناچیده برچیدن
هوش مصنوعی: برداشت گل از باغ قبل از طلوع سپیدهدم، نشانهای از بیمروتی است، چرا که لذت و شادی را بدون آنکه از آن بهرهمند شده باشی، از هم میپاشد.
ز روی گلرخان قانع ز گل چیدن به دیدن شو
که گردد خارخار حرص بیش از بیشتر چیدن
هوش مصنوعی: به جای اینکه از زیباییهای ظاهری لذت ببری و در تلاش برای به دست آوردن بیشتر باشی، کافی است از زیباییهای موجود بهرهبرداری کنی. حرص و طمع بیش از حد میتواند باعث دردسر و ناخوشنودی شود.
اگر از دردمندی ها شوی باریک، بی زحمت
گل بی خار چون رگ می توان از نیشتر چیدن
هوش مصنوعی: اگر به خاطر رنج و دردی که کشیدهای، حساس و لطیف شوی، بدون زحمت میتوانی گلی زیبا و بدون خار را مانند رگ چیدن.
زمین گیر وطن قدر سبکباری نمی داند
ز بی برگ و نوایی می توان گل در سفر چیدن
هوش مصنوعی: وطن در سختیها و مشکلات خود را نمیشناسد و ارزش آرامش و راحتی را درک نمیکند. اما حتی در سختترین شرایط نیز میتوان زیباییها و نعمتها را جستجو کرد و از آنها بهرهمند شد.
چه خونها می کند در دل خس و خار علایق را
ز گلزار جهان دامان خود چون سرو برچیدن
هوش مصنوعی: خونهای زیادی در دل گیاهان و خارها به خاطر علاقهها و وابستگیها به وجود میآید. چنانچه مانند سرو از باغ دنیا، جمعآوری میشود.
مکش با گریه مستانه در پرداز دل زحمت
که بیکارست خار و خس ز راه سیل برچیدن
هوش مصنوعی: با اشک و آه خود دل را تحت فشار قرار نده، زیرا در این دنیا کسی که در حال بیاکتفا است، نیازی به زحمت ندارد و فقط باید موانع و مشکلات را از سر راه خود بردارد.
مجو صبر از دل دیوانه در هنگامه طفلان
که تلخی دیده دست و پا کند گم در ثمر چیدن
هوش مصنوعی: در لحظهای که بچهها مشغول بازی و سرگرمی هستند، از دل یک دیوانه توقع صبر نداشته باش. او نمیتواند در مقابل تلخیها و مشکلات صبور باشد و ممکن است در تلاش برای چیدن میوهها، خود را گم کند.
ز حیرانی مسخر کرد شبنم گلعذاران را
به دست بسته اینجا می توان گل بیشتر چیدن
هوش مصنوعی: از سر گیجی و سردرگمی، شبنمهایی که بر گلهای معطر نشستهاند، را به حالتی سرگرمکننده درآورده است. اینجا میتوان گلهای بیشتری را چید و لذت برد.
ز غفلت پهن کردم در ره سیل فنا صائب
بساطی را که می بایست ناافکنده بر چیدن
هوش مصنوعی: از بیتوجهی، در مسیر سیل نابودی، فرشی را گستردهام که باید آن را جمع کرده و ترک میکردم.

صائب