گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲۰۷

میسر نیست با هوش وخرد بی دردسر بودن
گوارا می کند وضع جهان را بی خبر بودن
نباشد بر دلم چون سرو از بی حاصلی باری
که دارد حاصلی چون تازه رویی بی ثمر بودن
قناعت با در دل کن ازین درهای بی حاصل
که باشد زرد روی آفتاب از در به در بودن
ز فیض جام در دورست ذکر خیر جم دایم
نباید در جهان آفرینش بی اثر بودن
شد از تسلیم بر من تنگنای چرخ گلزاری
که گردد بیضه مهد راحت از بی بال و پر بودن
به جامی دستگیری کن من افتاده را ساقی
که دستم چون سبو گردید خشک از زیر سر بودن
ز سنگ کودکان بر دل غباری نیست مجنون را
که خندان است کبک مست از کوه و کمر بودن
بر آتش می زنم چون شمع بهر چشم تر خود را
که در دل می خلد چون خار بی مژگان تر بودن
به مقدار گرانی غوطه در گل می زند لنگر
که گردد قطره دور از قرب دریا از گهر بودن
جگردارانه سر کن راه صحرای طلب صائب
که کام شیر گردد نقش پا از بی جگر بودن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

میسر نیست با هوش وخرد بی دردسر بودن
گوارا می کند وضع جهان را بی خبر بودن
هوش مصنوعی: زندگی بدون دردسر و نگرانی برای افراد با هوش و خرد، آسان و خوشایند نیست. در واقع، آگاهی از وضع دنیا حتی ممکن است تلخ و دشوار باشد.
نباشد بر دلم چون سرو از بی حاصلی باری
که دارد حاصلی چون تازه رویی بی ثمر بودن
هوش مصنوعی: دل من نباید مانند درخت سرو باشد که باوجود زیبایی و استواری، ثمره‌ای ندارد؛ زیرا مانند جوانی زیبا و تازه، زندگی بی ثمر نخواهد بود.
قناعت با در دل کن ازین درهای بی حاصل
که باشد زرد روی آفتاب از در به در بودن
هوش مصنوعی: از دست‌دادن وقت و تلاش برای چیزهای بی‌فایده و بی‌نتیجه بهتر است قناعت و رضایت را در دل بپرورانیم؛ چرا که در نهایت، در به در بودن، آدمی را به جایی نمی‌رساند و مانند آفتاب زرد و بی‌فایده می‌شود.
ز فیض جام در دورست ذکر خیر جم دایم
نباید در جهان آفرینش بی اثر بودن
هوش مصنوعی: از نعمت و برکت جامی که در دور است، باید همیشه نام نیک جم را به یاد داشته باشیم و در این جهان آفرینش نباید بی‌اثر و بی‌عمل بمانیم.
شد از تسلیم بر من تنگنای چرخ گلزاری
که گردد بیضه مهد راحت از بی بال و پر بودن
هوش مصنوعی: از تسلیم و پذیرش سرنوشت، دنیای من به مکان زیبایی بدل شده که در آن آرامش و راحتی وجود دارد، حتی وقتی که فاقد بال و پر هستم.
به جامی دستگیری کن من افتاده را ساقی
که دستم چون سبو گردید خشک از زیر سر بودن
هوش مصنوعی: ساقی، لطفاً به من که در دام سختی افتاده‌ام کمک کن. دستانم مانند ظرفی خالی شده و به خاطر وضعیت بدی که دارم، از زندگی بی‌خبرم و احساس خشکی و بی‌حالی می‌کنم.
ز سنگ کودکان بر دل غباری نیست مجنون را
که خندان است کبک مست از کوه و کمر بودن
هوش مصنوعی: در دل مجنون غمی وجود ندارد، چرا که او با شادی و خنده‌ای کودکانه به زندگی نگاه می‌کند. مانند کبکی که از کوه و دمنوش خوشحال است و بی‌خیال از مشکلات، در حال پرواز است.
بر آتش می زنم چون شمع بهر چشم تر خود را
که در دل می خلد چون خار بی مژگان تر بودن
هوش مصنوعی: من به خاطر چشمان غمگینم مانند شمع بر آتش خود می‌سوزم؛ چون در دل خود احساس خارهایی دارم که می‌سوزم و رنج می‌برم.
به مقدار گرانی غوطه در گل می زند لنگر
که گردد قطره دور از قرب دریا از گهر بودن
هوش مصنوعی: هرچه ارزش و گرانبها بودن یک چیز بیشتر باشد، آن چیز به همان میزان در چالش‌های زندگی غرق می‌شود. زمانی که فرد از ارزش واقعی خود دور می‌شود، احتمال از دست دادن ویژگی‌های گرانبها و مهمش نیز افزایش می‌یابد.
جگردارانه سر کن راه صحرای طلب صائب
که کام شیر گردد نقش پا از بی جگر بودن
هوش مصنوعی: به دلیری و شجاعت، در مسیر جستجوی خواسته‌ها و آرزوها قدم بردار. زیرا اگر با همت و اراده قوی، به این مسیر ادامه دهی، می‌توانی به اهدافی بزرگ دست یابی و ردپای موفقیتت در این راه نمایان شود، اما اگر از پس این چالش برنیایی، آثاری از تو باقی نخواهد ماند.