غزل شمارهٔ ۶۲۰۳
به روی سخت نتوان گفتگو را دلنشین کردن
به همواری تلاش نام باید چون نگین کردن
نگردد صاحب شان هر که چون زنبور نتواند
به تلخی زیستن صد خانه را پر انگبین کردن
چو طوطی سبز شد بال و پرم از زهر ناکامی
به اندک تلخیی نتوان سخن را شکرین کردن
دم مرگ است رویش را به کام دل تماشا کن
ندارد در عقب خجلت نگاه واپسین کردن
عیار وحشت او را نمی دانم، همین دانم
که ایام حیات من سرآمد در کمین کردن
اگر افتاده ای را همچو مور از خاک برداری
به کیش من به است از طاعت روی زمین کردن
سزاوار ستایش نیستند این ناقص احسانان
برای نان جو نتوان زبان را گندمین کردن
فریب خضر خوردم شد شکار خار دامانم
درین وادی عنان چون برق بایست آتشین کردن
ندارد استخوان پهلوی من چون صدف چربی
نه آسان است صائب قطره را در سمین کردن
غزل شمارهٔ ۶۲۰۲: ز درد و داغ دل را نیک محضر می توان کردنغزل شمارهٔ ۶۲۰۴: شراب لعل از لبهای دلبر میتوان خوردن
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به روی سخت نتوان گفتگو را دلنشین کردن
به همواری تلاش نام باید چون نگین کردن
هوش مصنوعی: برای اینکه گفت و گو را دلپذیر و جذاب کنیم، نباید با مشکلات و سختیها روبرو شویم. بلکه باید مانند یک گوهر درخشان تلاش کنیم تا آن را بهبود بخشیم و زیباتر کنیم.
نگردد صاحب شان هر که چون زنبور نتواند
به تلخی زیستن صد خانه را پر انگبین کردن
هوش مصنوعی: هر کسی که نتواند مانند زنبور با سختی و تلخی زندگی کند، هرگز موفق نخواهد شد و در نهایت نمیتواند کارهای بزرگ انجام دهد. افرادی که به راحتی از چالشها فرار میکنند، نمیتوانند دستاوردهای ارزشمندی داشته باشند.
چو طوطی سبز شد بال و پرم از زهر ناکامی
به اندک تلخیی نتوان سخن را شکرین کردن
هوش مصنوعی: وقتی مانند طوطی سبز شدم، بر اثر زهر ناکامی، بال و پرم آسیب دیده و نمیتوانم با کمی تلخی سخن را شیرین کنم.
دم مرگ است رویش را به کام دل تماشا کن
ندارد در عقب خجلت نگاه واپسین کردن
هوش مصنوعی: در لحظهی مرگ، چهرهاش را با دل خوش تماشا کن، زیرا بعدها نمیتوانی بدون خجالت به او نگاه کنی.
عیار وحشت او را نمی دانم، همین دانم
که ایام حیات من سرآمد در کمین کردن
هوش مصنوعی: من نمیدانم او چه اندازه ترسناک است، اما میدانم که روزهای زندگیام در حال گذراندن در کمین است.
اگر افتاده ای را همچو مور از خاک برداری
به کیش من به است از طاعت روی زمین کردن
هوش مصنوعی: اگر کسی را که به زمین افتاده است، همچون موری از خاک بلند کنی، این کار بهتر است از اینکه در زمین تنها به عبادت مشغول شوی.
سزاوار ستایش نیستند این ناقص احسانان
برای نان جو نتوان زبان را گندمین کردن
هوش مصنوعی: این افراد که کارهای نیک انجام میدهند، لایق ستایش نیستند. آنها نمیتوانند از زبان خود استفاده کنند و در عوض به دنبال نان و خوراک هستند.
فریب خضر خوردم شد شکار خار دامانم
درین وادی عنان چون برق بایست آتشین کردن
هوش مصنوعی: من در این مسیر به دام افتادم و از فریب خضر (نماد هدایت و دانش) متضرر شدم. حالا باید مانند برقی که ناگهان میدرخشد، با شدت و سرعت به مشکل خود بپردازم.
ندارد استخوان پهلوی من چون صدف چربی
نه آسان است صائب قطره را در سمین کردن
هوش مصنوعی: من مانند صدفی هستم که فاقد استخوان است و در من چربی وجود ندارد. بنابراین، تبدیل یک قطره به سمت چیزی بزرگ و جدی، کار آسانی نیست.

صائب