گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲

خط نسازد بی صفا آن عارضِ پر نور را
از نسیمِ صبح پروا نیست شمعِ طور را
شکوه مُهرِ خاموشی می‌خواست گیرد از لبم
ریختم در شیشه باز این بادهٔ پر زور را
پا منه بیرون ز حدِ خویش تا بینا شوی
نیست حاجت با عصا در خانهٔ خود کور را
همچنان از خار خارِ دانه چشمش می‌پرد
گر بود زیرِ نگین مُلکِ سلیمان مور را
خرمنِ خود سوخت هر‌کس بی‌گناهان را گزید
نیش گردد آتش آخر خانهٔ زنبور را
ساحلِ دریای پر شورِ جهان، ترکِ خودی است
مهدِ آسایش بود دارِ فنا منصور را
از نظربازانِ خود غافل نگردد شرم حسن
روی دل در پرده باشد غنچهٔ مستور را
نیست صائب در جهان بی‌خودیِ بیمِ گزند
باده‌خواران نُقل می‌سازند چشمِ شور را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خط نسازد بی صفا آن عارضِ پر نور را
از نسیمِ صبح پروا نیست شمعِ طور را
هوش مصنوعی: صورت زیبا و درخشان آن معشوق، نمی‌تواند بی‌حجابی را به خود بگیرد و از نسیم صبح هم نمی‌ترسد. شمعی که در کوه طور روشن است، از هیچ چیز نگرانی ندارد.
شکوه مُهرِ خاموشی می‌خواست گیرد از لبم
ریختم در شیشه باز این بادهٔ پر زور را
هوش مصنوعی: می‌خواستم زیبایی سکوت و آرامش را از زبانم بگیرم و این نوشیدنی قوی را در شیشه بریزم.
پا منه بیرون ز حدِ خویش تا بینا شوی
نیست حاجت با عصا در خانهٔ خود کور را
هوش مصنوعی: از محدودیت‌های خود خارج نشو و به عمق وجودت نپرداز، چرا که برای دیدن حقیقت نیازی به هیچ ابزاری نیست. در واقع، اگر تو در خانه‌ات بینا باشی، نیاز به عصا نخواهی داشت؛ چرا که در دنیای داخلی‌ات، روشنایی هست.
همچنان از خار خارِ دانه چشمش می‌پرد
گر بود زیرِ نگین مُلکِ سلیمان مور را
هوش مصنوعی: چشم او همچنان که دانه‌ای را می‌پراند، از خارها دور می‌شود، حتی اگر زیر سنگی گرانبها باشد، مور هم نمی‌تواند از آن دور بماند.
خرمنِ خود سوخت هر‌کس بی‌گناهان را گزید
نیش گردد آتش آخر خانهٔ زنبور را
هوش مصنوعی: هرکسی که به بی‌گناهان آسیب بزند، مانند این است که خرمن خود را آتش زده، چرا که در نهایت، آتش به خانهٔ او نیز خواهد رسید.
ساحلِ دریای پر شورِ جهان، ترکِ خودی است
مهدِ آسایش بود دارِ فنا منصور را
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده است که جهان با تمام شور و هیجانش، در واقع نمایانگر یک ترک در وجود خود انسان است. این ترک یا نقص می‌تواند به عنوان محلی برای آرامش و آسایش تعبیر شود. به عبارتی دیگر، در بین هیاهوی زندگی و مادیات، شاید همان نقص‌ها و ضعف‌ها بتوانند ما را به درک عمیق‌تری از وجود خود برسانند و ما را به آرامش برسانند، مانند سرنوشت منصور که در زندگی‌اش به چالش‌های بزرگ مواجه شد.
از نظربازانِ خود غافل نگردد شرم حسن
روی دل در پرده باشد غنچهٔ مستور را
هوش مصنوعی: شخصی که به زیبایی خود اطمینان دارد، نباید از نگاه‌های مردم غافل شود؛ چرا که زیبایی دل در پنهان مانده و مثل غنچه‌ای است که هنوز شکفته نشده است.
نیست صائب در جهان بی‌خودیِ بیمِ گزند
باده‌خواران نُقل می‌سازند چشمِ شور را
هوش مصنوعی: در دنیا، افرادی که همیشه نگران آسیب‌های اطرافشان هستند، با نغمه‌های باده‌خواران معمولاً داستان‌هایی از چشم‌زخم و بدی‌ها را نقل می‌کنند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۶۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1399/04/29 10:06
مظفر محمدی الموتی خشکچالی

بیت دوم، خامُشی، صحیح است و بیت را موزون میکند:
شکوه، مُهر خامشی می‌خواست گیرد از لبم / ریختم در شیشه، باز این باده‌ی پر زور را
مظفر محمدی الموتی