غزل شمارهٔ ۶۱۹۱
ز دام نوخطان مشکل بود دل را رها گشتن
ز لفظ تازه دشوارست معنی را جدا گشتن
گل این باغ، آغوش از لطافت برنمی دارد
به بوی پیرهن باید تسلی چون صبا گشتن
ز قرب گل به اندک فرصتی دلسرد شد شبنم
ندارد حاصلی با بی وفایان آشنا گشتن
رسیده است آفتابت بر لب بام از غبار خط
دگر کی ای ستمگر مهربان خواهی به ما گشتن؟
وصال شسته رویان گریه ها در آستین دارد
به گل پیراهنان چسبان نباید چون قبا گشتن
پر کاهی است دنیا در نظر آزادمردان را
به تحصیلش نمی یابد سبک چون کهربا گشتن
نمی دانی چه شکر خواب ها در چاشنی داری
به نقش خشک قانع از شکر چون بوریا گشتن
اگر با استخوان از سفره قسمت شوی قانع
عزیز اهل دولت می توانی چون هما گشتن
متاب از سختی ایام رو گر بینشی داری
که فرض عین باشد در ره او توتیا گشتن
چه آسوده است صائب از تردد چشم قربانی
درین محفل به حیرت می توان بی مدعا گشتن
غزل شمارهٔ ۶۱۹۰: به امید اقامت دل به اسباب جهان بستنغزل شمارهٔ ۶۱۹۲: خطر دارد به محفل از کمند وحدت افتادن
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز دام نوخطان مشکل بود دل را رها گشتن
ز لفظ تازه دشوارست معنی را جدا گشتن
هوش مصنوعی: رهایی از دام تازهها سخت است و جدا شدن از معنای واقعی واژهها نیز کار آسانی نیست.
گل این باغ، آغوش از لطافت برنمی دارد
به بوی پیرهن باید تسلی چون صبا گشتن
هوش مصنوعی: این باغ به قدری زیبا و لطیف است که گلها نمیتوانند به راحتی آغوش خود را از بوی خوش پیرهن بگیرند. برای آرامش و تسلی، باید مانند نسیم صبا شاداب و خوشبو باشیم.
ز قرب گل به اندک فرصتی دلسرد شد شبنم
ندارد حاصلی با بی وفایان آشنا گشتن
هوش مصنوعی: به دلیل نزدیک بودن به گل، شبنم به سرعت از احساس خود سیر شد و فهمید که وقتی به کسانی که وفادار نیستند نزدیک میشود، نتیجهای ندارد.
رسیده است آفتابت بر لب بام از غبار خط
دگر کی ای ستمگر مهربان خواهی به ما گشتن؟
هوش مصنوعی: آفتاب تو بر بام خانه ما طلوع کرده است، پس از چه زمان دیگر میخواهی با ما مهربان باشی و به ما برسیدی؟
وصال شسته رویان گریه ها در آستین دارد
به گل پیراهنان چسبان نباید چون قبا گشتن
هوش مصنوعی: دیدار با معشوقان که چهرههای زیبا و شاداب دارند، همراه با اشکهای پنهانی در آستین لباسشان است. نباید لباسهای زیبا و گلابی به خود آویزان کرد، چون این کار شایسته نیست.
پر کاهی است دنیا در نظر آزادمردان را
به تحصیلش نمی یابد سبک چون کهربا گشتن
هوش مصنوعی: دنیا در نظر مردم آزاده بسیار ناچیز و سبک است و برای به دست آوردنش ارزش صرف کردن زمان و تلاش را ندارد، مانند اینکه کسی به دنبال چیزی بیارزش بگردد.
نمی دانی چه شکر خواب ها در چاشنی داری
به نقش خشک قانع از شکر چون بوریا گشتن
هوش مصنوعی: تو نمیدانی که خوابهایت چه مقدار شیرینی و لذت دارند، اما به جای آنکه در جستجوی طعم واقعی زندگی باشی، به زودگذر بودن زمان قانع شدهای.
اگر با استخوان از سفره قسمت شوی قانع
عزیز اهل دولت می توانی چون هما گشتن
هوش مصنوعی: اگر با کمترین امکاناتی که نصیبت میشود راضی و قانع باشی، میتوانی به مقام و منزلت بلندی دست یابی و در چشم دیگران عزیز و محبوب شوی.
متاب از سختی ایام رو گر بینشی داری
که فرض عین باشد در ره او توتیا گشتن
هوش مصنوعی: از دشواریهای روزگار ناامید نشو، زیرا اگر دیدگاه درستی داشته باشی، میتوانی به نتیجهای حقیقی و روشن دست یابی. در مسیر او، حتی مشکلات هم میتوانند به نفع تو باشند.
چه آسوده است صائب از تردد چشم قربانی
درین محفل به حیرت می توان بی مدعا گشتن
هوش مصنوعی: صائب در این جمع به آرامش رسیده، زیرا نگاه قربانی به دور و برش در این محفل پر از حیرت، بدون اینکه نیازی به دلیل پیدا کند، میتواند بی سر و صدا بگذرد.

صائب