غزل شمارهٔ ۶۱۹۰
به امید اقامت دل به اسباب جهان بستن
بود شیرازه از غفلت به اوراق خزان بستن
به خودسازی قناعت از بهار و زندگانی کن
مکن در فصل گل اوقات صرف آشیان بستن
منه بر عالم افسرده، دل از کوته اندیشی
که هست از خامکاری در تنور سرد نان بستن
مشو با قامت خم حلقه درگاه، دونان را
که در بحر کمان باید توجه بر نشان بستن
ندارد ناله و فریاد با دلبستگی سودی
نمی بایست خود را چون جرس بر کاروان بستن
خموشی سرمه کوه بلند آواز می گردد
به لب بستن توان بیهوده گویان را زبان بستن
ندارد از مروت بحر آبی در جگر، ورنه
صدف را می توان با قطره چندی دهان بستن
مروت نیست از داغ یتیمی سوختن گل را
به آهی ورنه نخل باغبان را می توان بستن
به همراهان پا در گل ناستد عمر کم فرصت
در اثنای دمیدن همچو نی باید میان بستن
مزن چین بر جبین وقت نزول در دو غم صائب
که عیب است از کریمان در به روی میهمان بستن
غزل شمارهٔ ۶۱۸۹: چه آسان است با بی برگی احرام سفر بستنغزل شمارهٔ ۶۱۹۱: ز دام نوخطان مشکل بود دل را رها گشتن
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به امید اقامت دل به اسباب جهان بستن
بود شیرازه از غفلت به اوراق خزان بستن
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این نکته اشاره میکند که انسانها برای آسودگی خاطر و خوشبختی، دل خود را به چیزهای مادی و دنیوی میسپارند. اما این وابستگی باعث میشود که از یاد خدا و حقیقت زندگی فاصله بگیرند و همچون برگههای درخت در فصل پاییز، خود را با غفلت پر کنند. به عبارت دیگر، انسانها به امید ماندگاری و آرامش، خود را به دنیای فانی میچسبانند و از امور اصلی غافل میشوند.
به خودسازی قناعت از بهار و زندگانی کن
مکن در فصل گل اوقات صرف آشیان بستن
هوش مصنوعی: به خودت بسنده کن و به پرورش روح و شخصیت خودت بپرداز. در فصل گل و زیبایی، وقتت را صرف ساختن خانه و زندگی نکن.
منه بر عالم افسرده، دل از کوته اندیشی
که هست از خامکاری در تنور سرد نان بستن
هوش مصنوعی: دل خود را در بند نگرانیهای بیمورد نبند، چرا که همانطور که نان را در تنور سرد نمیپزند، نمیتوان از افکار محدود و ناامید به روزی خوب رسید.
مشو با قامت خم حلقه درگاه، دونان را
که در بحر کمان باید توجه بر نشان بستن
هوش مصنوعی: به خودت سخت نگیر و به کسانی که در مقام پستتری هستند اهمیت نده، زیرا کسانی که با دقت و توجه به هدف خود نگاه میکنند، باید از راه خود منحرف نشوند.
ندارد ناله و فریاد با دلبستگی سودی
نمی بایست خود را چون جرس بر کاروان بستن
هوش مصنوعی: ناله و فریاد در اینجا فایدهای ندارد، بنابراین نباید خود را مانند زنگی که به کاروان بسته شده، به مشکلات مرتبط کنیم.
خموشی سرمه کوه بلند آواز می گردد
به لب بستن توان بیهوده گویان را زبان بستن
هوش مصنوعی: سکوت و آرامش در کوههای بلند، صدایی قوی و رساتر از کسانی که بیهوده صحبت میکنند، به وجود میآورد. وقتی که افراد بیهوده سخن میگویند، بهتر است که زبانشان را به سکوت بسپارند.
ندارد از مروت بحر آبی در جگر، ورنه
صدف را می توان با قطره چندی دهان بستن
هوش مصنوعی: اگر دل انسان از مروت خالی باشد، مانند این است که درون دریای آبی احساس نمیشود؛ زیرا میتوان با چند قطره، صدف را به راحتی بست.
مروت نیست از داغ یتیمی سوختن گل را
به آهی ورنه نخل باغبان را می توان بستن
هوش مصنوعی: درد یتیمی و غم آن نباید باعث آسیب به گلها شود. اگر ما فقط به درد خودمان فکر کنیم، در حقیقت میتوانیم بسیاری از چیزهای زیبا را از دست بدهیم.
به همراهان پا در گل ناستد عمر کم فرصت
در اثنای دمیدن همچو نی باید میان بستن
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده که نباید وقت را در کنار افرادی که مانع پیشرفت و حرکت ما هستند، هدر بدهیم. زمان عمر محدود است و باید از هر لحظه استفاده کنیم. مانند نی که برای رسیدن به یک صدای دلنشین باید در میانه خود کار شود، ما نیز باید در زمان مناسب عمل کرده و به اهداف خود بپردازیم.
مزن چین بر جبین وقت نزول در دو غم صائب
که عیب است از کریمان در به روی میهمان بستن
هوش مصنوعی: زمانی که میهمانی به خانه میآید، اگر اهل کرامت و بخشش باشی، نباید بر پیشانیات چروک و ناپسندگی بیفکنید. در واقع، این کار ناپسند است که در برابر مهمان در کمال سرور و خوشحالی، دردمندی خود را نشان دهید یا دروازهای بر روی او ببندید.

صائب