گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱۸۹

چه آسان است با بی برگی احرام سفر بستن
که هم مرکب بود هم توشه، دامن بر کمر بستن
حباب ما سبکروحان گرانجانی نمی داند
یکی باشد نظر وا کردن ما با نظر بستن
نمی سازد پریشان شغل دنیا وقت عارف را
صدف را شور دریا نیست مانع از گهر بستن
فشاندن بر ثمر دامان خود چون سرو، ازین غافل
که می باید به برگ از بی بری دل چون ثمر بستن
چو گل با روی خندان صرف کن گر خرده ای داری
که دل را تنگ سازد در گره چون غنچه زر بستن
مرا از چین ابرو نیست پروایی که عاشق را
در امیدواری باز می گردد ز در بستن
ز غفلت پشت بر دیوار دارد برگ کاه ما
در آن وادی که باشد کوه در کار کمر بستن
به خود بسته است قانع راه احسان کریمان را
ز دریا نیست ممکن آب در جوی گهر بستن
میان سنگ و مینا دوستی صورت نمی بندد
دل ما و ترا مشکل بود بر یکدگر بستن
اگر سیر مقامات است در خاطر ترا صائب
در اثنای دمیدن همچو نی باید کمر بستن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه آسان است با بی برگی احرام سفر بستن
که هم مرکب بود هم توشه، دامن بر کمر بستن
هوش مصنوعی: سفر رفتن با بی‌برگی راحت است، چرا که هم وسیله نقلیه در دسترس است و هم غذایی برای راه. فقط کافی است کمر خود را ببندید و آماده حرکت شوید.
حباب ما سبکروحان گرانجانی نمی داند
یکی باشد نظر وا کردن ما با نظر بستن
هوش مصنوعی: حباب ما که در دنیا به زندگی مشغول است، نمی‌داند که چه تفاوتی دارد میان نگاه کردن و بسته نگه داشتن چشم‌ها.
نمی سازد پریشان شغل دنیا وقت عارف را
صدف را شور دریا نیست مانع از گهر بستن
هوش مصنوعی: آشفتگی و دغدغه‌های دنیایی بر حال و زمان عارف تأثیری ندارد، چرا که مانند صدفی است که با وجود طوفان دریا، همچنان به جمع‌آوری مروارید ادامه می‌دهد.
فشاندن بر ثمر دامان خود چون سرو، ازین غافل
که می باید به برگ از بی بری دل چون ثمر بستن
هوش مصنوعی: مانند درخت سروی که میوه‌هایش را به دامان خود می‌ریزد، غافل از این‌که برای به ثمر رساندن، باید برگ‌ها را هم از بی‌برگی برگیرد و دلش را همانند میوه‌ها پر کند.
چو گل با روی خندان صرف کن گر خرده ای داری
که دل را تنگ سازد در گره چون غنچه زر بستن
هوش مصنوعی: اگر مشکلی داری که باعث ناراحتی‌ات می‌شود، سعی کن مانند گلی با چهره‌ای خندان با آن برخورد کنی. مانند غنچه‌ای که با طلا بسته شده، دلخوش و زیبا باش.
مرا از چین ابرو نیست پروایی که عاشق را
در امیدواری باز می گردد ز در بستن
هوش مصنوعی: من به ابروی کمانی تو اهمیتی نمی‌دهم، زیرا عاشق همیشه در امید باقی می‌ماند و حتی اگر در را به رویش ببندند، باز هم به سوی آن باز می‌گردد.
ز غفلت پشت بر دیوار دارد برگ کاه ما
در آن وادی که باشد کوه در کار کمر بستن
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیانگر اهمیت بیداری و آگاهی در زندگی است. فردی که به عقب برمی‌گردد، از غفلت و بی‌توجهی به موقعیت‌های خود آگاه نیست و در جایی که جاذبه‌ها و چالش‌های بزرگ وجود دارد، تنها فریب ظاهری را می‌بیند. در واقع، او وضعیت واقعی خود را درک نمی‌کند و نمی‌داند که باید برای دستیابی به اهدافش تلاش کند و خود را آماده کند. در اینجا تأکید بر لزوم توجه و آمادگی در مواجهه با چالش‌ها و فرصت‌هاست.
به خود بسته است قانع راه احسان کریمان را
ز دریا نیست ممکن آب در جوی گهر بستن
هوش مصنوعی: انسان‌های بزرگوار و سخاوت‌مند با وجود خوبی‌های خود، به دور از خودپسندی و خودبینی هستند. نمی‌توان مانند آب دریا، در جویبارهای کم‌عمق و محدود، غنایشی (گهر) را به دست آورد. به این معنا که افراد باید روح سخاوت و خداترسی را در خود پرورش دهند و از آن به عنوان راهی برای خیّر بودن بهره‌مند شوند.
میان سنگ و مینا دوستی صورت نمی بندد
دل ما و ترا مشکل بود بر یکدگر بستن
هوش مصنوعی: دوستی و رابطه واقعی نمی‌تواند در شرایط سخت و سنگین شکل بگیرد. دل ما به سادگی با شما ارتباط نمی‌گیرد و برای ما دشوار است که با یکدیگر در یک شرایط دشوار به پیوند برسیم.
اگر سیر مقامات است در خاطر ترا صائب
در اثنای دمیدن همچو نی باید کمر بستن
هوش مصنوعی: اگر در دل تو عشق و اهداف بلندی وجود دارد، باید در دوران سختی و تلاش، مانند نی که در زمان وزش نسیم آماده‌ی صدا شدن است، خود را آماده کنی و سخت کوش باشی.