گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱۸۷

ز بی دردی نمی سازم به صندل دردسر پنهان
که سازم درد را از قدردانی از نظر پنهان
همان خون می چکد از شکوه دوری ز منقارش
اگر گردد چو مغز پسته طوطی در شکر پنهان
مگر از خانه آمد دلبر شبگرد من بیرون؟
که ماه از هاله گردیده است در زیر سپر پنهان
بلند افتاده است آهن دلان را ناخن کاوش
وگرنه می شدم در سنگ خارا چون شرر پنهان
همان از تیر باران حوادث نیستم ایمن
شوم در چشم مور از ناتوانی ها اگر پنهان
حذر کن بیشتر از خصم دیرین چون ملایم شد
که آن مکار را در موم باشد نیشتر پنهان
شود از سنگ و آهن خرده راز شرر رسوا
چو آمد از دو لب بیرون، نمی ماند خبر پنهان
شمیم بید و عود از آتش سوزان شود روشن
محال است این که ماند خلق مردم در سفر پنهان
ز شکر خنده پنهان نشد کم زهر چشم او
نماند تلخی بادام هرگز در شکر پنهان
مخور بی همرهان صائب دم آبی اگر باشد
که از شرم سکندر خضر گردید از نظر پنهان

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز بی دردی نمی سازم به صندل دردسر پنهان
که سازم درد را از قدردانی از نظر پنهان
هوش مصنوعی: از بی‌دردی نمی‌توانم به کارهای سخت و دشوار روی بیاورم؛ چرا که مشکلات و دردهای نهفته را فقط با قدردانی و درک از نگاه‌های پنهان می‌توان حل کرد.
همان خون می چکد از شکوه دوری ز منقارش
اگر گردد چو مغز پسته طوطی در شکر پنهان
هوش مصنوعی: اگر طوطی از دوری من غمگین باشد، همان‌طور که مغز پسته زیر شکر مخفی است، خونش از چشمانش سرازیر می‌شود.
مگر از خانه آمد دلبر شبگرد من بیرون؟
که ماه از هاله گردیده است در زیر سپر پنهان
هوش مصنوعی: آیا دلبر شب‌گرد من از خانه بیرون آمده که ماه نیز به خاطر او زیر ابر مخفی شده است؟
بلند افتاده است آهن دلان را ناخن کاوش
وگرنه می شدم در سنگ خارا چون شرر پنهان
هوش مصنوعی: آهن‌دلان به بلندی و قوت خود افتاده‌اند و فقط به خاطر تلاش و کاوشی که کرده‌ام، زنده‌ام وگرنه مانند جرقه‌ای در دل سنگ سخت، پنهان می‌شدم.
همان از تیر باران حوادث نیستم ایمن
شوم در چشم مور از ناتوانی ها اگر پنهان
هوش مصنوعی: من در برابر سختی‌ها و مشکلات زندگی ایمن نیستم، حتی اگر در پانام دیوارها پنهان باشم و به خاطر ناتوانی‌هایم از تیرهای حوادث در امان بمانم.
حذر کن بیشتر از خصم دیرین چون ملایم شد
که آن مکار را در موم باشد نیشتر پنهان
هوش مصنوعی: مواظب باش، حتی اگر دشمن قدیمی‌ات نرم و ملایم شد، چون او ممکن است به طرز زیرکانه‌ای با نیرنگی به تو آسیب بزند.
شود از سنگ و آهن خرده راز شرر رسوا
چو آمد از دو لب بیرون، نمی ماند خبر پنهان
هوش مصنوعی: وقتی که راز و حقیقتی از زبان انسان بیرون بیاید، دیگر نگه‌داشتن آن امکان‌پذیر نیست و همه چیز روشن و آشكار می‌شود، حتی اگر آن راز ابتدا به شکل دشواری بیان شده باشد.
شمیم بید و عود از آتش سوزان شود روشن
محال است این که ماند خلق مردم در سفر پنهان
هوش مصنوعی: بوی خوش بید و عود از آتش در حال سوختن قابل درک و محسوس است؛ اما اینکه انسان‌ها در سفر پنهان باقی بمانند، غیرممکن به نظر می‌رسد.
ز شکر خنده پنهان نشد کم زهر چشم او
نماند تلخی بادام هرگز در شکر پنهان
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و جذابیت خنده کسی اشاره می‌کند که هرچند بسیار شیرین و خوشایند است، اما در آن نمی‌توان غم و تلخی‌های دیگر را پنهان کرد. حتی شکرین‌ترین چیزها هم ممکن است نتوانند تلخی‌های عمیق‌تر را بپوشانند. در واقع، دلایل و احساسات پشت ظاهر زیبا همیشه به وضوح قابل مشاهده نیستند.
مخور بی همرهان صائب دم آبی اگر باشد
که از شرم سکندر خضر گردید از نظر پنهان
هوش مصنوعی: اگر در کنار دوستان و هم‌نشینان خود نباشی، به تنهایی اقدام نکن. افرادی که در کنار تو هستند، مانند آب زلال‌اند. این آب، به خاطر شرم از قدرت سکندر، خود را از دید پنهان کرده است.