غزل شمارهٔ ۶۱۷۹
سایه تا افتاد ازان مشکین سلاسل بر زمین
آیه رحمت مسلسل گشت نازل بر زمین
چون شفق از خاک خون آلود می خیزد غبار
بس که در کوی تو آمد شیشه دل بر زمین
گر به این تمکین گذارد پای لیلی در رکاب
از گرانباری گذارد سینه محمل بر زمین
لاله بی داغ تا دامان محشر سر زند
خون ما هر جا چکد از تیغ قاتل بر زمین
در برومندی مکن با خاکساران سرکشی
کز هجوم میوه گردد شاخ مایل بر زمین
از تحمل خصم بالادست گردد زیر دست
موج تیغ از کف گذارد پیش ساحل بر زمین
نیست دست بی نیازان پست فطرت چون غبار
ورنه افتاده است دامان وسایل بر زمین
روزی ثابت قدم آید به پای دیگران
توشه را رهرو گذارد پیش منزل بر زمین
مشکل است از مردم آزاده دل برداشتن
از صنوبر کی به افشاندن فتد دل بر زمین؟
صفحه خاک سیه شایسته اقبال نیست
هر طرف از جاده بنگر خط باطل بر زمین
هر کف خاکی دهان شیر و کام اژدهاست
چشم بگشا، پای خود مگذار غافل بر زمین
ترک این وحشت سرا شایسته افسوس نیست
می زند بیهوده خود را مرغ بسمل بر زمین
کاهلی از بس که پیچیده است بر اعضای من
می گذارد نقش پای من سلاسل بر زمین
کلک صائب در سخن چون سحرپردازی کند
می شود یک چشم حیران چاه بابل بر زمین
غزل شمارهٔ ۶۱۷۸: در گلستانی که ریزد خون بلبل بر زمینغزل شمارهٔ ۶۱۸۰: ریخت مژگان تر من رنگ گلشن بر زمین
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سایه تا افتاد ازان مشکین سلاسل بر زمین
آیه رحمت مسلسل گشت نازل بر زمین
هوش مصنوعی: زمانی که سایههای زنجیرهای سیاه بر زمین افتادند، نشانههای رحمت به طور مداوم بر زمین نازل شد.
چون شفق از خاک خون آلود می خیزد غبار
بس که در کوی تو آمد شیشه دل بر زمین
هوش مصنوعی: وقتی که نور غروب از زمین خونین برمیخیزد، به دلیل فرود آمدن گرد و غبار بسیار در کوی تو، دل به زمین افتاده است.
گر به این تمکین گذارد پای لیلی در رکاب
از گرانباری گذارد سینه محمل بر زمین
هوش مصنوعی: اگر لیلی اجازه دهد که پاهایش در سفر همراهی کند، سنگینی محمل بر زمین را تحمل میکند.
لاله بی داغ تا دامان محشر سر زند
خون ما هر جا چکد از تیغ قاتل بر زمین
هوش مصنوعی: اگر لالهای بدون داغ و درد به وجود بیاید، تا روز قیامت سر برآورد، خون ما هر جا که از تیغ قاتل بر زمین بریزد، نشانهای از رنج و غم ما خواهد بود.
در برومندی مکن با خاکساران سرکشی
کز هجوم میوه گردد شاخ مایل بر زمین
هوش مصنوعی: در فخر و خودبزرگبینی بر افراد بیمقدار و خاکی تکیه نکن، زیرا هنگامی که میوه به بار میآید، شاخهها به زمین خواهد افتاد.
از تحمل خصم بالادست گردد زیر دست
موج تیغ از کف گذارد پیش ساحل بر زمین
هوش مصنوعی: وقتی که فشار دشمن زیاد میشود، انسان از تحمل او خسته میشود و در نهایت، در مقابل طوفان مشکلات، مانند یک کشتی که در ساحل به زمین میافتد، از پا درمیآید و تسلیم میشود.
نیست دست بی نیازان پست فطرت چون غبار
ورنه افتاده است دامان وسایل بر زمین
هوش مصنوعی: افراد بی نیاز، به دلیل ذات پست خود، نمیتوانند دست خود را از دنیا دور کنند. اگر اینگونه نبود، وسایل و امکانات زندگی بر زمین نمیافتاد.
روزی ثابت قدم آید به پای دیگران
توشه را رهرو گذارد پیش منزل بر زمین
هوش مصنوعی: روزگاری خواهد آمد که فردی استوار و با اراده، به جای دیگران قدم برمیدارد و از سرمایهاش در مسیر زندگی غافل نیست و به هر جا که میرسد، آن را به زمین میگذارد.
مشکل است از مردم آزاده دل برداشتن
از صنوبر کی به افشاندن فتد دل بر زمین؟
هوش مصنوعی: سخت است که از دلهای آزاد و رسا جدا شویم، چون مثل درخت صنوبر که نمیتواند به راحتی شاخهاش را بر زمین بیندازد.
صفحه خاک سیه شایسته اقبال نیست
هر طرف از جاده بنگر خط باطل بر زمین
هوش مصنوعی: زمین سیاه نتواند سرنوشت خوبی را رقم بزند، زیرا هر جا که انسان نگاه کند، نشانههای اشتباه و بیمعنایی را بر روی آن میبیند.
هر کف خاکی دهان شیر و کام اژدهاست
چشم بگشا، پای خود مگذار غافل بر زمین
هوش مصنوعی: زمین هر جایی که هست، میتواند حامل قدرت و خطر باشد. باید با دقت و هوشیاری قدم برداری و از ناپرهیزی بپرهیزی، زیرا زیر ظاهر آرام و بیخطر ممکن است تهدیدهایی نهفته باشد.
ترک این وحشت سرا شایسته افسوس نیست
می زند بیهوده خود را مرغ بسمل بر زمین
هوش مصنوعی: ترک این خانه پر از وحشت، جالب نیست که به آن افسوس بخوریم. مرغی که به شدت مجروح است، بیهوده خود را بر زمین میزند.
کاهلی از بس که پیچیده است بر اعضای من
می گذارد نقش پای من سلاسل بر زمین
هوش مصنوعی: به دلیل کاهلی و کم تحرکیام، احساس میکنم که زنجیرهایی بر پاهایم بسته شده و این حالت به نوعی بر رفتار و اعضای بدنم تأثیر گذاشته است.
کلک صائب در سخن چون سحرپردازی کند
می شود یک چشم حیران چاه بابل بر زمین
هوش مصنوعی: قلم صائب در سخن بهگونهای کار میکند که مثل یک جادوگر، باعث شگفتی و حیرت میشود. این حیرت بهقدری است که چشمان آدمی را به خود مشغول میکند و او را به تفکر و تامل در عمق افکار و مضامین میکشاند.

صائب