گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱۶۴

آن کف نظارگی، این از دو عالم می برد
در میان این دو یوسف فرق ای بینا ببین
گر ندیدی ترجمان رازهای غیب را
آن خط نازک رقم را گرد آن لبها ببین
در چنین وقتی که از خط صبح محشر می دمد
چشم خواب آلود آن معشوق بی پروا ببین
این سفر کوته نمی گردد به شبگیر بلند
عمر جاویدان به دست آر آن قد رعنا ببین
آسمان را یک نفس از شور عشق آرام نیست
زین می پر زور دست افشانی مینا ببین
دیده را صائب ز خورشید قیامت آب ده
بعد ازان بر چهره آن آتشین سیما ببین
روی در میخانه کن آرامش دلها ببین
عالمی را فارغ از اندیشه فردا ببین
این تعین چون حباب از بسته چشمی های توست
چشم بگشا، هیچی خود را درین دریا ببین
عشق بی معشوق هیهات است گردد جلوه گر
در لباس بید مجنون جلوه لیلی ببین
نسبت دیوانه و شهرست طوفان و تنور
عرض سودای مرا در دامن صحرا ببین

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن کف نظارگی، این از دو عالم می برد
در میان این دو یوسف فرق ای بینا ببین
هوش مصنوعی: این زیبایی خاصی که در اینجا وجود دارد، از هر دو عالم، یعنی دنیا و آخرت، تماشاچیان را مجذوب خود می‌کند. در میان این دو یوسف (که نمادی از زیبایی و جذابیت هستند)، تفاوتی وجود دارد که تو به عنوان بینا می‌توانی آن را ببینی.
گر ندیدی ترجمان رازهای غیب را
آن خط نازک رقم را گرد آن لبها ببین
هوش مصنوعی: اگر رازهای پنهان را نمی‌توانی بفهمی، نگاهت را به آن خط نازکی که دور لب‌ها نقش بسته معطوف کن.
در چنین وقتی که از خط صبح محشر می دمد
چشم خواب آلود آن معشوق بی پروا ببین
هوش مصنوعی: در زمانی که صبح نورانی از افق سر بر می‌آورد، معشوقی که بی‌خیال است و چشمانش هنوز خواب‌آلود است را تماشا کن.
این سفر کوته نمی گردد به شبگیر بلند
عمر جاویدان به دست آر آن قد رعنا ببین
هوش مصنوعی: این سفر کوتاه نیست و به زودی به پایان نمی‌رسد. با عمر جاودان، فرصتی برای رسیدن به هدف‌های بزرگ و قابل توجه را پیدا خواهی کرد. بنابراین، به آن قامت زیبا و باوقار توجه کن.
آسمان را یک نفس از شور عشق آرام نیست
زین می پر زور دست افشانی مینا ببین
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر شور عشق به هیچ وجه آرام ندارد، از این دلنشین می، دست افشانی و شادی را تماشا کن.
دیده را صائب ز خورشید قیامت آب ده
بعد ازان بر چهره آن آتشین سیما ببین
هوش مصنوعی: پس از آنکه روز قیامت، دیده‌ام را با نور خورشید روشن کن تا بتوانم چهره روشن و دلربای او را که آتشین است، ببینم.
روی در میخانه کن آرامش دلها ببین
عالمی را فارغ از اندیشه فردا ببین
هوش مصنوعی: به آرامش دل‌ها در میخانه توجه کن، و جهانی را ببین که در آن مردم از نگرانی‌های فردا فارغند.
این تعین چون حباب از بسته چشمی های توست
چشم بگشا، هیچی خود را درین دریا ببین
هوش مصنوعی: این احساس محدودیتی که داری، مانند حبابی است که به خاطر بسته بودن چشمانت ایجاد شده است. اگر چشمانت را باز کنی، می‌توانی واقعیت خود را در این دریای وسیع ببینی.
عشق بی معشوق هیهات است گردد جلوه گر
در لباس بید مجنون جلوه لیلی ببین
هوش مصنوعی: عشق بدون معشوق ممکن نیست و نمی‌تواند خود را نشان دهد. مانند بید مجنون که تنها زیبایی لیلی را به تصویر می‌کشد.
نسبت دیوانه و شهرست طوفان و تنور
عرض سودای مرا در دامن صحرا ببین
هوش مصنوعی: در اینجا، شاعر به ارتباطی که بین دیوانگی و شهر وجود دارد اشاره می‌کند و همچنین به شدت احساسات و شور و شوق خود پرداخته است. او می‌گوید که مانند طوفانی که در یک تنور وجود دارد، احساساتش به شدت در حال جوشانیدن و شعله‌ور شدن است. او از مخاطب می‌خواهد که این حالت آشفته و احساسی‌اش را در دامن طبیعت، یعنی در فضای باز و آزاد، مشاهده کند.