گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱۶۱

مجلس رقص است، بر تمکین بیفشان آستین
دست بالا کن، گلی از عالم بالا بچین
می توان رفت از فلک بیرون به دست افشاندنی
در نگین دان تا به کی باشی حصاری چون نگین؟
می شود از پایکوبی قطع راه دور عشق
چند از تمکین نهی بر پای، بند آهنین؟
پایکوبان شو، ببین در زیر پا افلاک را
دست بالا کن، جهان را زیر دست خود ببین
نخل نوخیز تو بهر بوستان دیگرست
ریشه را محکم مکن زنهار در مغز زمین
می ز خون خود کن و مطرب ز بال خویشتن
کم مباش از مرغ بسمل در شهادتگاه دین
فارغ است از سنگ ره تخت روان بیخودی
گر طواف کعبه می خواهی بر این محمل نشین
قطره از پیوستگی شد سیل و در دریا رسید
در طریق عشق، یاران موافق بر گزین
پرده ناموس را بال و پر پرواز کن
حسن در هر جا که سازد چهره از می آتشین
بی سپند شوخ، مجمر چشم خواب آلوده ای است
بزم را پر شور گردان از نوای آتشین
رخنه ملک است چشم هوشیاران، زینهار
خاک زان از درد می در چشم عقل دور بین
از شفق زد غوطه در می صبح با موی سفید
در کهنسالی دکان زهد و سالوسی مچین
شبنم از روشندلی هم ساغر خورشید شد
چند در مینای تن چون درد باشی ته نشین؟
می ربایندش چو گل خوبان ز دست یکدگر
صفحه ای کز فکر صائب شد نگارستان چین

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مجلس رقص است، بر تمکین بیفشان آستین
دست بالا کن، گلی از عالم بالا بچین
هوش مصنوعی: محفل پر از شادی و رقص است، برای نشان دادن شایستگی خود آستین‌هایت را بالا بزن و از دنیای بالا زیبایی‌هایی را برچین.
می توان رفت از فلک بیرون به دست افشاندنی
در نگین دان تا به کی باشی حصاری چون نگین؟
هوش مصنوعی: می‌توان از آسمان به بیرون رفت و با دستی پر از دستان خالی، به دنیای جدیدی پا گذاشت. تا چه زمانی می‌خواهی به دور خود دیواری بسازی مانند نگینی که تنها نمایانگر خود است؟
می شود از پایکوبی قطع راه دور عشق
چند از تمکین نهی بر پای، بند آهنین؟
هوش مصنوعی: آیا می‌توان از خوشحالی و شادی در عشق جلوگیری کرد و آن را با سختی و محدودیت‌های سنگین کنار گذاشت؟
پایکوبان شو، ببین در زیر پا افلاک را
دست بالا کن، جهان را زیر دست خود ببین
هوش مصنوعی: شاد و سرزنده باش و با هر گام خود، به زیبایی‌های دنیا توجه کن. با دست خود سیاره‌ها را بالا بیاور و جهان را در دستانت احساس کن.
نخل نوخیز تو بهر بوستان دیگرست
ریشه را محکم مکن زنهار در مغز زمین
هوش مصنوعی: نخل تازه‌روی تو برای باغ دیگری است، پس ریشه‌اش را محکم نکن و از اینکه در زمین عمیق بشود، پرهیز کن.
می ز خون خود کن و مطرب ز بال خویشتن
کم مباش از مرغ بسمل در شهادتگاه دین
هوش مصنوعی: از خون خود مایه بگذار و در نوازندگی نسبت به خود کاسته مباش، چرا که در هنگامه شهادت، حتی مرغی که زخمی شده نیز حاضر است برای دینش فدا شود.
فارغ است از سنگ ره تخت روان بیخودی
گر طواف کعبه می خواهی بر این محمل نشین
هوش مصنوعی: کسی که از دنیا و مادیات آزاد شده، مثل یک تخت روان و راحت سفر می‌کند. اگر خواهان نزدیکی به حقیقت و معنویت هستی، باید از این دنیا دل بکنی و به سادگی و بی‌خیالی زندگی کنی.
قطره از پیوستگی شد سیل و در دریا رسید
در طریق عشق، یاران موافق بر گزین
هوش مصنوعی: قطره به خاطر پیوستگی‌اش به آب، تبدیل به سیل شد و در نهایت به دریا رسید. در مسیر عشق، دوستانی که با هم همفکری دارند را انتخاب کن.
پرده ناموس را بال و پر پرواز کن
حسن در هر جا که سازد چهره از می آتشین
هوش مصنوعی: به خودت اجازه بده تا در هر جایی که زیبایی و جذابیت وجود دارد، آزادانه پرواز کنی و از زیبایی‌های آن لذت ببری.
بی سپند شوخ، مجمر چشم خواب آلوده ای است
بزم را پر شور گردان از نوای آتشین
هوش مصنوعی: یک شمع پرنور و سرزنده، مانند چشمی خسته و بی‌حالت است. جشن و محفل را با صدای دل‌انگیز آتش، گرم و شاداب کن.
رخنه ملک است چشم هوشیاران، زینهار
خاک زان از درد می در چشم عقل دور بین
هوش مصنوعی: چشم‌های هوشیاران به خوبی به عیوب و نقص‌های جامعه توجه دارند و در عین حال باید از درد و رنج‌هایی که ممکن است از آن عیوب ناشی شود، دوری کنند. عقل و درک دقیق لازم است تا از مشکلات جلوگیری شود.
از شفق زد غوطه در می صبح با موی سفید
در کهنسالی دکان زهد و سالوسی مچین
هوش مصنوعی: با سپیده‌دم و در حال غوطه‌ور شدن در مسکرات، با موی سپید از کهنسالی، باید دکان راهنمایی و ریاکاری را رها کنی.
شبنم از روشندلی هم ساغر خورشید شد
چند در مینای تن چون درد باشی ته نشین؟
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره به زیبایی و روشنی شبنم وجود دارد که تحت تأثیر نور خورشید قرار گرفته است. همچنین، به پیوستگی و عمق تجربیات انسانی اشاره دارد. وجود درد و رنج در زندگی، مانند ته نشینی در ترکیب مینای تن، نشان‌دهنده شرایطی است که انسان با آن مواجه می‌شود.
می ربایندش چو گل خوبان ز دست یکدگر
صفحه ای کز فکر صائب شد نگارستان چین
هوش مصنوعی: زیبایی‌ها و دلربایی‌های عشق و دوستی از دستان یکدیگر گرفته می‌شود، مانند گلی که در دست معشوقه‌های زیباست. این زیبایی، مانند تصویری است که از اندیشه‌های صائب به وجود آمده و به باغی پر از نقش و نگار تبدیل شده است.