غزل شمارهٔ ۶۱۵۵
ناله ما سینه چاک از سینه می آید برون
گوهر ما سفته از گنجینه می آید برون
ناز او با من بود از دیده حیران که حسن
سر گران از خانه آیینه می آید برون
کنج عزلت را غنیمت دان که می ریزد ز هم
مشک تا از خرقه پشمینه می آید برون
در نمی گیرد فسون در مار چون شد اژدها
مشکل از دل کینه دیرینه می آید برون
صائب از دل می رود بیرون خیال خط او
ریشه جوهر گر از آیینه می آید برون
غزل شمارهٔ ۶۱۵۴: کی سخن خام از لب فرزانه می آید برون؟غزل شمارهٔ ۶۱۵۶: عقل پوچ از عهده سودا نمی آید برون
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ناله ما سینه چاک از سینه می آید برون
گوهر ما سفته از گنجینه می آید برون
هوش مصنوعی: صدای ناله ما از دلمان بیرون میآید، مانند جواهراتی که از گنجینه بهدست میآید.
ناز او با من بود از دیده حیران که حسن
سر گران از خانه آیینه می آید برون
هوش مصنوعی: او با ناز و زیبایی خود مرا شگفتزده کرده است، گویی زیبایی بینظیرش از دل یک آینه به بیرون میآید.
کنج عزلت را غنیمت دان که می ریزد ز هم
مشک تا از خرقه پشمینه می آید برون
هوش مصنوعی: به مکان آرام و دور از هیاهو ارزش بده، زیرا در آنجا نعمتها و زیباییها به وجود میآید که از دل سادهترین چیزها جلوهگر میشود.
در نمی گیرد فسون در مار چون شد اژدها
مشکل از دل کینه دیرینه می آید برون
هوش مصنوعی: سحر و جادو وقتی موثر نیست که مار به اژدها تبدیل شود. مشکل از دل کینهای است که سالها در آن پنهان شده و بالاخره بیرون میآید.
صائب از دل می رود بیرون خیال خط او
ریشه جوهر گر از آیینه می آید برون
هوش مصنوعی: خیال نوشتهاش از دل خارج میشود، اگر چه جوهر خط او از ریشههای عمیق احساس سرچشمه میگیرد، اما وقتی که در آینه منعکس میشود، به روشنی نمایان میگردد.

صائب