گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱۵۰

تا به عزم صید آن بی‌باک می‌آید برون
خون ز چشم حلقه فتراک می‌آید برون
تنگدستی راست لازم گریه بی‌اختیار
وقت بی‌برگی سرشک از تاک می‌آید برون
می‌خورد چون عیسی از سرچشمه خورشید آب
هر نهالی کز زمین پاک می‌آید برون
نیست ممکن دود را آتش عنان‌داری کند
آه بی‌تاب از دل غمناک می‌آید برون
ناتوانان را شود موج حوادث بال و پر
سالم از بحر خطر خاشاک می‌آید برون
خواجه می‌آید برون از فکر دنیای خسیس
دانه قارون اگر از خاک می‌آید برون
می‌شود از شعله غیرت دل خورشید آب
چون عرق زان روی آتشناک می‌آید برون
از ضعیفان می‌شود روشن چراغ سرکشان
بال آتش از خس و خاشاک می‌آید برون
زاهدان را نیست آه و ناله تردامنان
دود بیش از هیزم نمناک می‌آید برون
جوش مستی می‌کند ما را خلاص از حبس خاک
دست ساغر گیر ما از تاک می‌آید برون
صبح عشرت می‌کنندش نام، این نادیدگان
آه سردی کز دل افلاک می‌آید برون
رزق اگر بر آدمی عاشق نمی‌باشد، چرا
از زمین گندم گریبان‌چاک می‌آید برون؟
نیست صائب کار هرکس سینه بر آتش زدن
از دوصد عاشق یکی بی‌باک می‌آید برون

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا به عزم صید آن بی‌باک می‌آید برون
خون ز چشم حلقه فتراک می‌آید برون
هوش مصنوعی: وقتی که آن بی‌باک با نیت شکار بیرون می‌آید، اشک از چشمانش به صورت حلقه‌ای سرازیر می‌شود.
تنگدستی راست لازم گریه بی‌اختیار
وقت بی‌برگی سرشک از تاک می‌آید برون
هوش مصنوعی: فقر و تنگدستی باعث می‌شود که انسان به صورت ناخواسته در لحظات سخت و بدحالی اش اشک بریزد، مانند سرشکی که از انگور می‌چکد وقتی که بی‌برگ و بی‌ثمر شده است.
می‌خورد چون عیسی از سرچشمه خورشید آب
هر نهالی کز زمین پاک می‌آید برون
هوش مصنوعی: چون عیسی از چشمه خورشید می‌نوشد، هر درختی که از خاک پاک بیرون می‌آید، آب می‌گیرد.
نیست ممکن دود را آتش عنان‌داری کند
آه بی‌تاب از دل غمناک می‌آید برون
هوش مصنوعی: دود نمی‌تواند آتش را کنترل کند، همچنین آهی دل‌تنگ و ناآرام از دل غمگین به بیرون می‌آید.
ناتوانان را شود موج حوادث بال و پر
سالم از بحر خطر خاشاک می‌آید برون
هوش مصنوعی: افراد ناتوان در برابر حوادث زندگی، نمی‌توانند به خوبی از خود دفاع کنند و با وجود مشکلات، امکان رشد و خروج از مشکلات برایشان وجود دارد، مانند خاشاکی که از دریا بالا می‌آید.
خواجه می‌آید برون از فکر دنیای خسیس
دانه قارون اگر از خاک می‌آید برون
هوش مصنوعی: آدمی با نگریستن به زندگی دنیوی و مادیات ناچیز، متوجه می‌شود که حتی از دل خاک هم می‌تواند چیزهای ارزشمندی بیرون آید. به این معنا که ارزش واقعی در چیزهایی است که فراتر از دنیای مادی و زود گذر هستند.
می‌شود از شعله غیرت دل خورشید آب
چون عرق زان روی آتشناک می‌آید برون
هوش مصنوعی: دل به شدت دلتنگ و غیرتی می‌شود و مانند خورشید، از آن شعله‌ها، قطرات عرقی سوزان به بیرون می‌ریزد.
از ضعیفان می‌شود روشن چراغ سرکشان
بال آتش از خس و خاشاک می‌آید برون
هوش مصنوعی: از افراد ناتوان و ضعیف می‌توان نشانه‌های روشنایی و قدرت را دید. آتش، که نمادی از قوی بودن است، از چیزهای بی‌اهمیت و ناچیز به وجود می‌آید.
زاهدان را نیست آه و ناله تردامنان
دود بیش از هیزم نمناک می‌آید برون
هوش مصنوعی: زاهدان نسبت به درد و ناله‌های تردامنان توجهی ندارند؛ چرا که غم و اندوهی که از دل این افراد برمی‌خیزد، بیشتر از دود ناشی از هیزم تر و نمناک است که به آسانی و با شدت بیشتری بیرون می‌آید.
جوش مستی می‌کند ما را خلاص از حبس خاک
دست ساغر گیر ما از تاک می‌آید برون
هوش مصنوعی: مستی ما را از قید و بند دنیای مادی آزاد می‌کند. با نوشیدن شراب، احساس آزادی و رهایی می‌کنیم و به کمک انگور، این شادابی و زیبایی به زندگی ما وارد می‌شود.
صبح عشرت می‌کنندش نام، این نادیدگان
آه سردی کز دل افلاک می‌آید برون
هوش مصنوعی: صبح، روز شاد و خوشحالی را آغاز می‌کند؛ اما این نادیدگان، در دل آسمان‌ها، آه سردی را به بیرون می‌فرستند.
رزق اگر بر آدمی عاشق نمی‌باشد، چرا
از زمین گندم گریبان‌چاک می‌آید برون؟
هوش مصنوعی: اگر نعمت و روزی برای انسان‌های عاشق وجود ندارد، پس چرا از زمین، گندم و دیگر محصولات به بار می‌آید؟
نیست صائب کار هرکس سینه بر آتش زدن
از دوصد عاشق یکی بی‌باک می‌آید برون
هوش مصنوعی: کار هر کسی نیست که سینه‌اش را به آتش بسوزاند؛ در میان دوصد عاشق، فقط یکی جرات و شهامت این کار را دارد که به دل آتش بزند.