گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱۴۷

پای ما تا از گل تعمیر می آید برون
جوی خون از پنجه تدبیر می آید برون
نیست مهر مادری در طینت گردون، چرا
صبح را بی خود ز پستان شیر می آید برون؟
تا کند دیوانه ای را در محبت پایدار
خون ز چشم حلقه زنجیر می آید برون
می جهد از سینه پر ناوک من آه گرم
زین نیستان عاقبت این شیر می آید برون
ابر رحمت سایه اندازد اگر بر خاک ما
تا قیامت سبزه شمشیر می آید برون
هر کجا تدبیر می چیند بساط مصلحت
از کمین بازیچه تقدیر می آید برون
آنچه من از شکوه در دل بر سر هم چیده ام
کی زبان از عهده تقریر می آید برون؟
می کند آواره یک کج بحث چندین راست را
یک کمان از عهده صد تیر می آید برون
خامه جان بخش صائب چون شود صورت نگار
آب خضر از چشمه تصویر می آید برون

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پای ما تا از گل تعمیر می آید برون
جوی خون از پنجه تدبیر می آید برون
هوش مصنوعی: تا زمانی که از درد و رنج بیرون نیاییم، از تدبیر و فکر خود، خون و عذاب می‌ریزیم.
نیست مهر مادری در طینت گردون، چرا
صبح را بی خود ز پستان شیر می آید برون؟
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به این مسئله اشاره می‌کند که در عالم وجود، محبت و مهر مادری وجود ندارد. او احساس می‌کند که چرا صبح، مثل نوزادی که از پستان مادر شیر می‌نوشد، بی‌دلیل در می‌آید و زندگی شروع می‌شود. به عبارت دیگر، او از بی‌معنایی و سردی زندگی در مقایسه با محبت مادرانه گلایه دارد.
تا کند دیوانه ای را در محبت پایدار
خون ز چشم حلقه زنجیر می آید برون
هوش مصنوعی: شخصی که در عشق دچار جنون شده است، به اندازه‌ای تحت تأثیر قرار گرفته که اشک‌هایش مانند زنجیری به دورش پیچیده و او را در این حالت نگه می‌دارد.
می جهد از سینه پر ناوک من آه گرم
زین نیستان عاقبت این شیر می آید برون
هوش مصنوعی: احساسات عمیق و دردهای درونی من به شدت از درون می‌جوشند و در نهایت، وجود قوی و پرشور من از دل این نیستان خاموش بیرون می‌آید.
ابر رحمت سایه اندازد اگر بر خاک ما
تا قیامت سبزه شمشیر می آید برون
هوش مصنوعی: اگر ابر رحمت بر زمین ما سایه بیفکند، تا قیامت همیشه سبزه و گیاه به وجود می‌آید و زندگی و سرسبزی مانند شمشیر از دل خاک بیرون می‌زند.
هر کجا تدبیر می چیند بساط مصلحت
از کمین بازیچه تقدیر می آید برون
هوش مصنوعی: هر جا که انسان با تدبیر و فکر، تلاش می‌کند تا اوضاع را به نفع خود سامان دهد، در نهایت بازی تقدیر و سرنوشت سر بر می‌آورد و همه چیز به شکل دیگری پیش می‌رود.
آنچه من از شکوه در دل بر سر هم چیده ام
کی زبان از عهده تقریر می آید برون؟
هوش مصنوعی: آنچه که من از احساسات و زیبایی‌های درون خود جمع کرده‌ام، آیا زبان می‌تواند آن را به درستی بیان کند؟
می کند آواره یک کج بحث چندین راست را
یک کمان از عهده صد تیر می آید برون
هوش مصنوعی: یک شخص کج‌فکر و نادرست باعث آواره شدن چندین انسان راستگو می‌شود، در حالی که یک کمان می‌تواند صد تیر را به راحتی پرتاب کند.
خامه جان بخش صائب چون شود صورت نگار
آب خضر از چشمه تصویر می آید برون
هوش مصنوعی: وقتی قلم جان‌بخش صائب به حرکت درمی‌آید، تصویری از زیبایی و زندگی مانند آب زلال خضر از چشمه می‌جوشد و بیرون می‌آید.