غزل شمارهٔ ۶۱۱۶
نیست جز لخت جگر چیزی دگر بر خوان من
از پشیمانی دل خود می خورد مهمان من
در مصیبت خانه ام گرد تعلق فرش نیست
سیل خجلت می برد از خانه ویران من
از تنور خاک، نان من فطیر آمد برون
از تنور آسمان تا چون برآید نان من
قطع پیوند تعلق کرده ام زین خاکدان
داغ دارد خار را کوتاهی دامان من
می کند با آستین جوهر ز روی تیغ پاک
آن که می چیند به دامن اشک از مژگان من
گریه من بحر را در حقه گرداب کرد
کیست مرجان تا زند سرپنجه با مژگان من؟
از تنور هر حبابی سر کشد طوفان نوح
چون به دریا رو نهد چشم محیط افشان من
نکهت زلف تو راه شش جهت را بسته است
از کدامین ره به هوش آید دل حیران من؟
در سر شوریده من عقل شد سودای عشق
دیو یوسف می شود در پله میزان من
صائب از بس شور معنی هر طرف انگیخته است
یادی از دیوان محشر می دهد دیوان من
غزل شمارهٔ ۶۱۱۵: سر نمی پیچد ز اشک لاله گون مژگان منغزل شمارهٔ ۶۱۱۷: با سیه چشمان بود بزم می گلگون من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نیست جز لخت جگر چیزی دگر بر خوان من
از پشیمانی دل خود می خورد مهمان من
هوش مصنوعی: تنها چیزی که بر سر سفرهام وجود دارد، تکهای از دل شکستهام است و مهمانم از روی پشیمانی ناراحتیهای من را میچشد.
در مصیبت خانه ام گرد تعلق فرش نیست
سیل خجلت می برد از خانه ویران من
هوش مصنوعی: در خانهام که از درد و فراق پر شده، آثار تعلق و وابستگی دیگر وجود ندارد. خجالت و شرمندگی مانند سیلی به درون خانه ویرانهام وارد میشود و همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد.
از تنور خاک، نان من فطیر آمد برون
از تنور آسمان تا چون برآید نان من
هوش مصنوعی: نان من از خاک سر میزند، همچون نانی که از تنور آسمان در میآید. وقتی که نان من به وجود میآید، شگفتانگیز است.
قطع پیوند تعلق کرده ام زین خاکدان
داغ دارد خار را کوتاهی دامان من
هوش مصنوعی: من از این دنیای مادی جدا شدهام، چون در این دنیا، خاری که در دامن من است، نشان از درد و رنج دارد.
می کند با آستین جوهر ز روی تیغ پاک
آن که می چیند به دامن اشک از مژگان من
هوش مصنوعی: او با آستین خود، اشکی که از چشمهایم میچکد را جمعآوری میکند، مانند جوهری که از روی تیغی پاک باشد.
گریه من بحر را در حقه گرداب کرد
کیست مرجان تا زند سرپنجه با مژگان من؟
هوش مصنوعی: گریه من مانند دریا شده و باعث ایجاد گردابی گشته است. کیست که بتواند همچون مرجان، با مژههای من در این گرداب دست و پنجه نرم کند؟
از تنور هر حبابی سر کشد طوفان نوح
چون به دریا رو نهد چشم محیط افشان من
هوش مصنوعی: هر حبابی که از تنور خارج میشود، نشانی از طوفان نوح دارد. زمانی که به دریا نگاه میکنم، چشمان من به وسعت و زیبایی آن میافزاید.
نکهت زلف تو راه شش جهت را بسته است
از کدامین ره به هوش آید دل حیران من؟
هوش مصنوعی: عطر و خوشبویی زلف تو، تمام جهتها را برای من بستسته است. حالا نمیدانم که دل سرگردان من از کدام مسیر میتواند به آرامش برسد؟
در سر شوریده من عقل شد سودای عشق
دیو یوسف می شود در پله میزان من
هوش مصنوعی: در دل پریشان من، عقل به خیال عشق مشغول شده است. عشق، همچون دیوانگی یوسف، در ترازوی وجود من سنجیده میشود.
صائب از بس شور معنی هر طرف انگیخته است
یادی از دیوان محشر می دهد دیوان من
هوش مصنوعی: صائب به قدری در معنای شعر خود شور و هیجان ایجاد کرده که این حالت او را به یاد روز قیامت میاندازد، همان طور که دیوان اشعارش نیز پر از این شور و احساس است.