گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱۰۴

دست کوته کرد زلف یار از تسخیر من
ریخت از زور جنون شیرازه زنجیر من
با خرابی های ظاهر دلنشین افتاده ام
سیل نتوان گذشت از خاک دامنگیر من
سختی ره می شود سنگ فسان عزم مرا
برنمی گردد، اگر بر سنگ آید تیر من
خاکیان از جوهر پوشیده من غافلند
زیر گردون است در زیر سپر شمشیر من
آفتاب بی زوال عشق بر من تافته است
موی آتش دیده گردد خامه از تصویر من
غوطه در سرچشمه آب حیاتش می دهند
هر که می ریزد عرق چون خضر در تعمیر من
گر به ظاهر دیده من شد سفید از انتظار
متصل با قصر شیرین است جوی شیر من
اینقدر وحشت نمی بردم به خود هرگز گمان
در کمند زلف او نگذاشت چین نخجیر من
چون عرق چشمم به روی گلعذاران وا شده است
آفتاب و مه نمی آید به چشم سیر من
چون تواند سبزه زیر سنگ قامت راست کرد؟
می کند کوته زبان عذر را تقصیر من
سرو و سوسن را دل آزاده من داغ داشت
حلقه مردانه چشم تو شد زنجیر من
گفتم از پیری شود بند علایق سست تر
قامت خم حلقه ای افزود بر زنجیر من
یک دل غمگین جهانی را مکدر می کند
باغ را در بسته دارد غنچه دلگیر من
گر چنین صائب جنون من ترقی می کند
حلقه ها در گوش مجنون می کشد زنجیر من

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دست کوته کرد زلف یار از تسخیر من
ریخت از زور جنون شیرازه زنجیر من
هوش مصنوعی: موهای یار به قدری بلند و جذاب است که از دست من خارج شده و به خاطر جنون و شیدایی‌ام، همه چیزم از هم فرو ریخته است.
با خرابی های ظاهر دلنشین افتاده ام
سیل نتوان گذشت از خاک دامنگیر من
هوش مصنوعی: من با خراب شدنهای ظاهری که زیبا به نظر می‌رسند، درگیر شده‌ام و نمی‌توانم از مشکلاتی که مرا در بر گرفته‌اند، عبور کنم.
سختی ره می شود سنگ فسان عزم مرا
برنمی گردد، اگر بر سنگ آید تیر من
هوش مصنوعی: سختی مسیر برای من مانند سنگی است که نمی‌تواند عزم و اراده‌ام را متزلزل کند، حتی اگر تیر من به سنگ برخورد کند.
خاکیان از جوهر پوشیده من غافلند
زیر گردون است در زیر سپر شمشیر من
هوش مصنوعی: افراد عادی از ماهیت واقعی من بی‌خبرند، در حالی‌که حقیقت من در پس یک حفاظ است و زیر آسمان، هویت من به همین شکل پنهان است.
آفتاب بی زوال عشق بر من تافته است
موی آتش دیده گردد خامه از تصویر من
هوش مصنوعی: خورشید عشق که هیچ زمانی غروب نمی‌کند، بر من تابیده است. موهای من مانند آتش می‌سوزد و نوک قلمم از تصویر من برمی‌خیزد.
غوطه در سرچشمه آب حیاتش می دهند
هر که می ریزد عرق چون خضر در تعمیر من
هوش مصنوعی: هر که مانند خضر، عرق و تلاش کرده و زحمت می‌کشد، در حقیقت در سرچشمه زندگی و حیات غوطه‌ور می‌شود.
گر به ظاهر دیده من شد سفید از انتظار
متصل با قصر شیرین است جوی شیر من
هوش مصنوعی: اگرچه در ظاهر چشمم به خاطر انتظار، سفید شده است، اما در دل آن انتظار همچنان جوی شیرین و لذیذی وجود دارد.
اینقدر وحشت نمی بردم به خود هرگز گمان
در کمند زلف او نگذاشت چین نخجیر من
هوش مصنوعی: هرگز به خودم چنین وحشتی نمی کردم که در دام زلف او گرفتار شوم، چون با چین و خم زلف او، شکار من نمی شود.
چون عرق چشمم به روی گلعذاران وا شده است
آفتاب و مه نمی آید به چشم سیر من
هوش مصنوعی: به خاطر اشکی که از چشمانم روی گل‌ها ریخته شده است، دیگر نه آفتاب می‌تابد و نه ماه به چشمان من روشنی می‌بخشد.
چون تواند سبزه زیر سنگ قامت راست کرد؟
می کند کوته زبان عذر را تقصیر من
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است سبزه‌ای که زیر سنگ است، قد راست کند؟ این نشان می‌دهد که کسی که بهانه می‌آورد، واقعاً مقصر است.
سرو و سوسن را دل آزاده من داغ داشت
حلقه مردانه چشم تو شد زنجیر من
هوش مصنوعی: دل آزاده‌ام به زیبایی سرو و سوسن حسرت می‌خورد و نگاه مردانه‌ات همچون زنجیری به گردن من افتاده است.
گفتم از پیری شود بند علایق سست تر
قامت خم حلقه ای افزود بر زنجیر من
هوش مصنوعی: گفتم با افزایش سن، وابستگی‌ها و ارتباطات کمتر می‌شود و به همین دلیل، احساس می‌کنم که حلقه‌ای به زنجیر زندگیم اضافه شده است که مرا بیشتر محدود کرده و خم کرده است.
یک دل غمگین جهانی را مکدر می کند
باغ را در بسته دارد غنچه دلگیر من
هوش مصنوعی: یک دل غمگین می‌تواند بر کل دنیا تاثیر منفی بگذارد. مانند گلی که در باغی بسته نشده و دلش گرفته است.
گر چنین صائب جنون من ترقی می کند
حلقه ها در گوش مجنون می کشد زنجیر من
هوش مصنوعی: اگر جنون من اینگونه باشد، ترقی می‌کند و زنجیر من به گوش مجنون می‌خورد.