غزل شمارهٔ ۶۰۹۷
چون زند موج حلاوت کلک شکر بار من
پسته خندان شود لب بسته از گفتار من
دامن فکر من است از دامن گل پاکتر
چشم شبنم می پرد در حسرت گلزار من
چون صدف دریادلان را باز می ماند دهن
گوهرافشانی کند چون کلک گوهربار من
در پس آیینه از خجلت نهان گردیده اند
طوطیان در روزگار کلک شکر بار من
عالمی بیدار شد از ناله ام، گویا شده است
مشرق صبح قیامت رخنه منقار من
سرو و شمشاد و صنوبر پایکوبان می شوند
هر که خواند در چمن یک مصرع از افکار من
حلقه بیرون در کرده است خلط و زلف را
بر بیاض گردن سیمین بران اشعار من
شیشه گردون خطر دارد ز زور باده ام
کیست تا بر لب گذارد ساغر سرشار من؟
سینه افسرده گلشن در ایام خزان
می زند جوش بهار از گرمی گفتار من
هر رگ سنگی شود انگشت زنهار دگر
کوه را گر دل فشارد ناله های زار من
همچو کوه قاف در موج پری پنهان شده است
بیستون عشق از فرهاد شیرین کار من
دست گلچین غنچه از جوش بهاران می شود
ورنه چوب منع را ره نیست در گلزار من
مزد کار من ز ذوق کار من آماده است
کارفرما فارغ است از اهتمام کار من
رشته موج سراب از جوش گوهر بگسلد
آستین چون برفشاند ابر گوهربار من
بحر نتواند نفس دیگر ز جزر و مد کشید
گر چنین بر خود ببالد گوهر شهوار من
بر دل آزاده خود بار خود را بسته ام
نیست دوش هیچ کس چو سرو زیر بار من
چون نفس در دل نگردد عندلیبان را گره؟
غنچه می خسبد نسیم صبح در گلزار من
از پشیمانی لب خود را به دندان می گزد
هر که اندازد ز نادانی گره در کار من
روی در آیینه زانوی خود آورده ام
نیست چون طوطی وبال دیگران زنگار من
جلوه دست حمایت می کند ز آهستگی
بر سر موران ره، پای سبکرفتار من
درد بر من صائب از درمان گواراتر شده است
دست از دست مسیحا می کشد بیمار من
غزل شمارهٔ ۶۰۹۶: هرگز آهی سر نزد از جان غم فرسود منغزل شمارهٔ ۶۰۹۸: نست چون مژگان بلند و پست در گفتار من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون زند موج حلاوت کلک شکر بار من
پسته خندان شود لب بسته از گفتار من
هوش مصنوعی: وقتی که موج لذت در دل من به حرکت در میآید، پستهای که درونش بسته است از خوشحالی باز میشود و لب میگشاید تا حرفهای من را بشنود.
دامن فکر من است از دامن گل پاکتر
چشم شبنم می پرد در حسرت گلزار من
هوش مصنوعی: فکر و اندیشهام از دامن گل هم پاکتر است و مانند شبنمی که از گلزار حسرت میبرد، آرزویم به سمت باغ و گلزار من پر میکشد.
چون صدف دریادلان را باز می ماند دهن
گوهرافشانی کند چون کلک گوهربار من
هوش مصنوعی: صدفهایی که در دل دریا زیست میکنند، دهانشان را باز میگذارند تا مرواریدهایی زیبا و درخشان را بهوجود آورند. من هم مانند آن مروارید، با کلمات و آثارم درخشش و زیبایی میآفرینم.
در پس آیینه از خجلت نهان گردیده اند
طوطیان در روزگار کلک شکر بار من
هوش مصنوعی: در پس آیینه، طوطیها به خاطر خجالت پنهان شدهاند و این واقعیت در زمانهای که من قلمی شیرین دارم، نشان دهنده حال و حس من است.
عالمی بیدار شد از ناله ام، گویا شده است
مشرق صبح قیامت رخنه منقار من
هوش مصنوعی: یک شخصی از درد و نالهام بیدار شده است، انگار که صبح قیامت از نوک پرندهای که بر فراز سر من نشسته، در حال روشن شدن است.
سرو و شمشاد و صنوبر پایکوبان می شوند
هر که خواند در چمن یک مصرع از افکار من
هوش مصنوعی: در چمن، وقتی کسی از افکار من شعری بخواند، درختان سرو و شمشاد و صنوبر به شادی و نشاط میرقصند.
حلقه بیرون در کرده است خلط و زلف را
بر بیاض گردن سیمین بران اشعار من
هوش مصنوعی: حلقهای که بیرون از در قرار دارد، ترکیب خلط و زلف را بر روی گردن سفید و نقرهای شعرهایم نشان میدهد.
شیشه گردون خطر دارد ز زور باده ام
کیست تا بر لب گذارد ساغر سرشار من؟
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که شیشه گردان و مهیج زندگی به خاطر قدرت الکل و شراب ممکن است خطرناک باشد. شاعر از کسی میخواهد که جرات داشته باشد و جام پر از شراب او را به لب برساند، زیرا این کار نیازمند شجاعت و دل و جریانی خاص است.
سینه افسرده گلشن در ایام خزان
می زند جوش بهار از گرمی گفتار من
هوش مصنوعی: در روزهای خزان، دل گلشن غمگین است، ولی با حرفهای گرم من، نشانههایی از سرسبزی و بهار در آن بوجود میآید.
هر رگ سنگی شود انگشت زنهار دگر
کوه را گر دل فشارد ناله های زار من
هوش مصنوعی: اگر دل سنگ کوه را به تنگ آورد، نالههای دردآور من از شدت رنج به تمامی رگها نفوذ میکند.
همچو کوه قاف در موج پری پنهان شده است
بیستون عشق از فرهاد شیرین کار من
هوش مصنوعی: محبت و عشق در دل من مانند کوه قاف در زیر امواج دریا مخفی شده است، و این عشق و داستان من شبیه داستان فرهاد و شیرین است.
دست گلچین غنچه از جوش بهاران می شود
ورنه چوب منع را ره نیست در گلزار من
هوش مصنوعی: اگر بهار به اوج خود برسد، دست گلچین غنچهها از شوق میتواند به سوی گلها برود. در غیر این صورت، نمیتوان مانع ورود به گلزار من را برداشت.
مزد کار من ز ذوق کار من آماده است
کارفرما فارغ است از اهتمام کار من
هوش مصنوعی: مزد و پاداش تلاشهای من به خاطر لذتی که از کارم میبرم، آماده است. کارفرما دیگر نگران و درگیر کار من نیست.
رشته موج سراب از جوش گوهر بگسلد
آستین چون برفشاند ابر گوهربار من
هوش مصنوعی: اگر ابر پر از مروارید بارش را آغاز کند، رشتهی موج سراب که در حال جوشیدن است، مانند آستینی که پاره میشود، از هم خواهد گسست.
بحر نتواند نفس دیگر ز جزر و مد کشید
گر چنین بر خود ببالد گوهر شهوار من
هوش مصنوعی: دریا اگر به خاطر جزر و مد خود نمیتواند نفس دیگری بکشد، بدان دلیل است که اگر چنین خویش را بزرگ شمارد، در واقع همچون گوهر حیات و زیبایی من میشود.
بر دل آزاده خود بار خود را بسته ام
نیست دوش هیچ کس چو سرو زیر بار من
هوش مصنوعی: من بر دل آزاد خود بار مسئولیتهایم را گذاشتهام و هیچکس به اندازه من در برابر مشکلات و چالشها مقاوم نیست.
چون نفس در دل نگردد عندلیبان را گره؟
غنچه می خسبد نسیم صبح در گلزار من
هوش مصنوعی: وقتی که نفس و جان احساس نکند، پرندگان خوش آواز در دل چه کار خواهند کرد؟ غنچهای که در باغ من است، در خواب است و نسیم صبح به آرامی به آن میوزد.
از پشیمانی لب خود را به دندان می گزد
هر که اندازد ز نادانی گره در کار من
هوش مصنوعی: هر کسی که به دلیل نادانی، برای من مشکلی ایجاد کند، به خاطر پشیمانی دندانهایش را میگزد.
روی در آیینه زانوی خود آورده ام
نیست چون طوطی وبال دیگران زنگار من
هوش مصنوعی: به آینه نگاه میکنم و زانوهای خود را به خودم نزدیک کردهام. من دیگر مانند طوطی نیستم که فقط صحبتهای دیگران را تکرار کنم و تحت تأثیر آنها قرار بگیرم.
جلوه دست حمایت می کند ز آهستگی
بر سر موران ره، پای سبکرفتار من
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که رفتار آرام و مطمئن من به مانند یک حمایتکننده عمل میکند و در این راه، جدیتی در حرکت و رفتار خود دارم، همانند یک مورچه که آرام و با دقت در مسیر خود پیش میرود.
درد بر من صائب از درمان گواراتر شده است
دست از دست مسیحا می کشد بیمار من
هوش مصنوعی: درد من به قدری افزایش یافته که حتی درمانها هم نمیتوانند به من کمک کنند. بیمار من دیگر امیدی به نجات از دست مسیحا ندارد و از او فاصله میگیرد.