غزل شمارهٔ ۶۰۹۸
نست چون مژگان بلند و پست در گفتار من
تیر یک ترکش ز همواری بود افکار من
پیش من طوطی ز خجلت سبز نتواند شدن
گوشها را تنگ شکر می کند گفتار من
اشک نیسان را که در چشم صدف گرداند آب
مهره گل می شمارد گوهر شهوار من
خواب شیرینی که مردم جا به چشمش می دهند
می کند کار نمک با دیده بیدار من
از غزل پر کن بود دیوان من صائب تهی
سبزه بیگانه را ره نیست در گلزار من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نست چون مژگان بلند و پست در گفتار من
تیر یک ترکش ز همواری بود افکار من
هوش مصنوعی: من در صحبتهایم همچون تیر یک کمانم که از نظر افکارم به دو سمت متفاوت کشیده شدهام، مثل مژگان بلند و کوتاه که در تضاد یکدیگرند.
پیش من طوطی ز خجلت سبز نتواند شدن
گوشها را تنگ شکر می کند گفتار من
هوش مصنوعی: در حضور من، طوطی از خجالت نمیتواند سبز شود و گوشهایش را تنگ میکند که به خاطر گفتههای شیرین من، شکر میکند.
اشک نیسان را که در چشم صدف گرداند آب
مهره گل می شمارد گوهر شهوار من
هوش مصنوعی: اشکهای نیسان که در چشم صدف میچرخند، آب مهره گل را ارزشمند میشمارد و همینطور نگین زیبای من.
خواب شیرینی که مردم جا به چشمش می دهند
می کند کار نمک با دیده بیدار من
هوش مصنوعی: خواب شیرین و دلنشینی که دیگران به آن توجه و اهمیت میدهند، اثر تلخی بر چشمان بیدار من میگذارد.
از غزل پر کن بود دیوان من صائب تهی
سبزه بیگانه را ره نیست در گلزار من
هوش مصنوعی: در دیوان شعر من تنها غزلها وجود دارد و ثمرهی کارم، بینظیر است. در باغ من، جایی برای سبزههای بیگانه نیست.