غزل شمارهٔ ۶۰۹۶
هرگز آهی سر نزد از جان غم فرسود من
چشم مجمر روشن است از آتش بی دود من
سوختم در دوزخ افسردگی، یارب که گفت
روی گرم از آتش سوزان نبیند عود من
گرم چون خورشید یک بار از در یاری درآ
سرمه ای شد چشم روزن ها ز آه و دود من
پنجه مرجان شود در بحر خجلت موج زن
دست چون بیرون کند مژگان خون آلود من
ضعف دل دارم مسیح از نبض من بردار دست
هست در سیب زنخدان بتان بهبود من
از سر سودای تیغ او گذشتن مشکل است
سر درین سودا نهادم تا چه باشد سود من
صائب از گلزار صلح کل خرامان می رسم
شیوه رنجش نمی داند دل خشنود من
غزل شمارهٔ ۶۰۹۵: می گذشت از پرده های آسمان فریاد منغزل شمارهٔ ۶۰۹۷: چون زند موج حلاوت کلک شکر بار من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرگز آهی سر نزد از جان غم فرسود من
چشم مجمر روشن است از آتش بی دود من
هوش مصنوعی: هرگز از دل گداخته و پر از غمم، آهی نمیکشم. چشمانم مانند مشعلی روشن است که از آتش بیدود میسوزد.
سوختم در دوزخ افسردگی، یارب که گفت
روی گرم از آتش سوزان نبیند عود من
هوش مصنوعی: من در آتش افسردگی سوختم، ای خدا! چه کسی گفته است که چوب خوشبو در گرمای سوزان آتش را نمیبیند؟
گرم چون خورشید یک بار از در یاری درآ
سرمه ای شد چشم روزن ها ز آه و دود من
هوش مصنوعی: اگر یاری مانند خورشید به یک بار از در وارد شود، چشمان روزنها به خاطر آه و دود من، سیاه و تیره خواهد شد.
پنجه مرجان شود در بحر خجلت موج زن
دست چون بیرون کند مژگان خون آلود من
هوش مصنوعی: دستهای زیبا و نرم من مانند مرجانی در دل دریا در حال تلاطم، خجالت زده و شرمگین میشود. زمانی که من اشکهایم را با مژههای خونیام از چهرهام پاک میکنم.
ضعف دل دارم مسیح از نبض من بردار دست
هست در سیب زنخدان بتان بهبود من
هوش مصنوعی: من دلم ضعیف است و ای مسیح، دستت را از نبض من بردار. در سیب زنخدان معشوقان، درمان من نهفته است.
از سر سودای تیغ او گذشتن مشکل است
سر درین سودا نهادم تا چه باشد سود من
هوش مصنوعی: عبارت به بیان این نکته میپردازد که رهایی از محبت و جذبه شخصی که تیغ و تیزی (نماد خطر و عاطفه) دارد، کار آسانی نیست. گویا شخص عاشق به واسطه این محبت در یک حالت خاص و پیچیده قرار گرفته و در تلاش است تا بداند در این مسیر، چه چیزی میتواند برایش مفید باشد یا به سود او تمام شود.
صائب از گلزار صلح کل خرامان می رسم
شیوه رنجش نمی داند دل خشنود من
هوش مصنوعی: من از باغ آرامش با خوشحالی قدم برمیدارم، دل نگران و آزردهای ندارم که بخواهد برایم رنجش و ناراحتی بیافریند.