گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۹۵

می گذشت از پرده های آسمان فریاد من
برنمی آید کنون از آشیان فریاد من
در جوانی می گذشت از سنگ خارا ناله ام
تیر بی پر شد ز قد چون کمان فریاد من
یک نوا دارم ولی چون بلبل از نیرنگ گل
جلوه دیگر کند در هر دهان فریاد من
نیست چون بلبل، زبانی ناله پر شور من
همچو نی خیزد ز مغز استخوان فریاد من
گرچه صحبت یک نفس باشد جدایی مشکل است
از فراق تیر باشد چون کمان فریاد من
بلبلان را ناله من بر سر شور آورد
من چو نالم خیزد از چندین زبان فریاد من
می خورم افسوس بر عهدی که بودم در چمن
در قفس نبود ز هجر آشیان فریاد من
می شود هر برگ سبز او زبان بلبلی
پهن گردد گر به صحن گلستان فریاد من
ابر نتوانست گشتن سرمه آواز رعد
چون شود در پرده های دل نهان فریاد من؟
من به امید تو گاهی می شدم دستانسرا
تا تو رفتی شد غریب گلستان فریاد من
سرکش افتاده است آن رعنا، وگرنه سرو را
سر به گلشن داد چون آب روان فریاد من
کی چنین آواره می شد فکر من هر جانبی؟
مستمع می یافت گر در اصفهان فریاد من
کوه چون ابر بهاران روی در صحرا نهد
گر شود با رعد صائب همعنان فریاد من

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می گذشت از پرده های آسمان فریاد من
برنمی آید کنون از آشیان فریاد من
هوش مصنوعی: صدای من در حال عبور از آسمان است، اما اکنون از جایگاه خود نمی‌تواند فریاد بزند.
در جوانی می گذشت از سنگ خارا ناله ام
تیر بی پر شد ز قد چون کمان فریاد من
هوش مصنوعی: در جوانی، وقتی از سنگ سخت می گذشتم، صدای ناله ام مثل تیری بدون پر بود که از قد بلندم مانند کمان به بیرون پرتاب می شد.
یک نوا دارم ولی چون بلبل از نیرنگ گل
جلوه دیگر کند در هر دهان فریاد من
هوش مصنوعی: من یک آهنگ دارم، اما مانند بلبل، گل با نیرنگ خود جلوه‌های مختلفی نشان می‌دهد. صدای من در هر جایی مانند فریادی طنین انداز است.
نیست چون بلبل، زبانی ناله پر شور من
همچو نی خیزد ز مغز استخوان فریاد من
هوش مصنوعی: هیچ موجودی مانند بلبل، زبانی ندارد که ناله‌ای پرشور و احساسات عمیق من را بیان کند. ناله من همچون صدای نی از عمق وجودم برمی‌خیزد و فریاد می‌زند.
گرچه صحبت یک نفس باشد جدایی مشکل است
از فراق تیر باشد چون کمان فریاد من
هوش مصنوعی: هرچند که تنها یک نفس فاصله باشد، ولی جدایی از همدیگر بسیار سخت است. فریاد من مانند تیر است که از کمان رها می‌شود.
بلبلان را ناله من بر سر شور آورد
من چو نالم خیزد از چندین زبان فریاد من
هوش مصنوعی: زمانی که من ناله می‌زنم، بلبلان را به سر و شوری می‌آورد. هرگاه من آواز سر می‌دهم، صدای من از زبان‌های مختلف برخاسته و به فریاد تبدیل می‌شود.
می خورم افسوس بر عهدی که بودم در چمن
در قفس نبود ز هجر آشیان فریاد من
هوش مصنوعی: به خاطر عهدی که روزگاری در باغ داشتم، افسوس می‌خورم. در آن زمان، در قفس نبودم و صدای فریاد من به خاطر جدایی از آشیانه‌ام بلند بود.
می شود هر برگ سبز او زبان بلبلی
پهن گردد گر به صحن گلستان فریاد من
هوش مصنوعی: هر برگ سبز او می‌تواند به شکلی شبیه به صحبت کردن بلبل، صدای دل‌نوشین من را در باغ گلستان پخش کند، اگر در آنجا فریاد بزنم.
ابر نتوانست گشتن سرمه آواز رعد
چون شود در پرده های دل نهان فریاد من؟
هوش مصنوعی: ابر نتوانست به اندازه صدای رعد در دل‌های پنهان من فریاد کند.
من به امید تو گاهی می شدم دستانسرا
تا تو رفتی شد غریب گلستان فریاد من
هوش مصنوعی: من به خاطر امیدی که به تو داشتم، گاهی به دستانسرا می‌رفتم، اما حالا که تو رفته‌ای، گلستان برای من غریب و بی‌روح شده و فریاد من به گوش کسی نمی‌رسد.
سرکش افتاده است آن رعنا، وگرنه سرو را
سر به گلشن داد چون آب روان فریاد من
هوش مصنوعی: زیبای سرکش، در حال حاضر در افت و خیزی است و اگر چنین نبود، سرو را به باغ گل می‌سپرد؛ مانند آب روان، صدای فریاد من به گوش می‌رسید.
کی چنین آواره می شد فکر من هر جانبی؟
مستمع می یافت گر در اصفهان فریاد من
هوش مصنوعی: آیا کسی به این اندازه آواره و در فکر دیگران می‌شد؟ اگر کسی در اصفهان صدای من را می‌شنید، شاید می‌توانست به من گوش دهد.
کوه چون ابر بهاران روی در صحرا نهد
گر شود با رعد صائب همعنان فریاد من
هوش مصنوعی: کوه در بهار مانند ابرها بر روی دشت می‌افتد؛ اگر با صدای رعد، فریاد من هم‌صدا شود.