غزل شمارهٔ ۶۰۹۴
دامن خود را کشید آه سرو ناز از دست من
آه کان آهوی وحشی جست باز از دست من
از ره بیچارگی می آرمش در دام خویش
گر به گردون می رود آن چاره ساز از دست من
از ادب هر چند کوتاه است دست جرأتم
چاک ها دارد چو گل دامان ناز از دست من
صید من وحشی است، بی زحمت نمی آید به دست
صد الف بر سینه دارد شاهباز از دست من
از غبار خاطرم آیینه ها دربسته شد
سنگ بر دل می زند آیینه ساز از دست من
گریه شادی مرا از وصل او محروم کرد
برد وسواس وضو وقت نماز از دست من
بس که پیچیدم به فکر زلف، صائب روز و شب
بر جنون زد خامه معنی طراز از دست من
غزل شمارهٔ ۶۰۹۳: شد در ایام کهنسالی گرانتر خواب منغزل شمارهٔ ۶۰۹۵: می گذشت از پرده های آسمان فریاد من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دامن خود را کشید آه سرو ناز از دست من
آه کان آهوی وحشی جست باز از دست من
هوش مصنوعی: دختر ناز از قید من خارج شد و لباسش را از دست من کشید، چون مانند آهوهای وحشی که فرار میکنند، نتوانستم او را نگهدارم.
از ره بیچارگی می آرمش در دام خویش
گر به گردون می رود آن چاره ساز از دست من
هوش مصنوعی: من او را از مسیر بیچارگی به دام خود میآورم، حتی اگر چارهساز به آسمان برود، از دست من نمیرهند.
از ادب هر چند کوتاه است دست جرأتم
چاک ها دارد چو گل دامان ناز از دست من
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من در ابراز ادب تابع خطوط مشخصی هستم، اما در باطن، احساسات عمیقی دارم که شبیه لطافت و نازکی گلهاست.
صید من وحشی است، بی زحمت نمی آید به دست
صد الف بر سینه دارد شاهباز از دست من
هوش مصنوعی: من شکار من شد، اما به راحتی به دست نمیآید. پرندهای که از من فرار میکند، به اندازهی صد هزار توانایی در خود دارد.
از غبار خاطرم آیینه ها دربسته شد
سنگ بر دل می زند آیینه ساز از دست من
هوش مصنوعی: از غبار ذهنم، آیینهها بسته شدهاند و سنگ بر دل میزند. سازندهی آیینه از دست من فرار کرده است.
گریه شادی مرا از وصل او محروم کرد
برد وسواس وضو وقت نماز از دست من
هوش مصنوعی: اشکهای من خوشحالیام را به خاطر وصال او از من گرفت و وسواس در وضو، وقت نماز را از دستم گرفت.
بس که پیچیدم به فکر زلف، صائب روز و شب
بر جنون زد خامه معنی طراز از دست من
هوش مصنوعی: زیاد در فکر زلف و حالتهای آن غرق شدم، که در طول روز و شب، قلمم به دیوانگی مشغول شد و نتوانستم معنی آن را به خوبی بیان کنم.
حاشیه ها
1401/09/27 01:11
محمدتقی عارفیان
گویا مصرع نخست اینچنین باشد:
دامن خود را کشید آن سرو ناز از دست من
زیرا واژۀ "آه" شعر را از وزن بیرون میبرد
بهویژه که در مصرع دوم نیز واژۀ "آه" آمده است