غزل شمارهٔ ۶۰۹۳
شد در ایام کهنسالی گرانتر خواب من
در کف آیینه لنگردار شد سیماب من
صبح بیداری شود گفتم مرا موی سفید
پرده دیگر شد از غفلت برای خواب من
بس که با گرد خجالت طاعتم آمیخته است
خاک می لیسد زبان شمع در محراب من
تا نپیوندم به دریا، نیست آسایش مرا
می کند گرد یتیمی خاک را سیلاب من
پیچ و تاب رشته برمی داشت دست از گوهرم
تشنه ای سیراب می گردید اگر از آب من
همچو پیکان در تن از بی طاقتی در گردش است
از کجا تا سر برون آرد دل بی تاب من
گرچه از سرگشتگان این محیطم عمرهاست
نیست غیر از مشت خاری حاصل گرداب من
دارد از زورآوری خم در خم صید نهنگ
سر فرو نارد به صید ماهیان قلاب من
غزل شمارهٔ ۶۰۹۲: آه گرمی هست دایم در دل بی تاب منغزل شمارهٔ ۶۰۹۴: دامن خود را کشید آه سرو ناز از دست من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شد در ایام کهنسالی گرانتر خواب من
در کف آیینه لنگردار شد سیماب من
هوش مصنوعی: در سالهای پیری، خوابهای من ارزشمندتر شده و حالا در آینه، شفافیتهای من مانند جیوه، ناپایدار و بیقرار شده است.
صبح بیداری شود گفتم مرا موی سفید
پرده دیگر شد از غفلت برای خواب من
هوش مصنوعی: صبح که بیدار شدم، به خودم گفتم که موی سفیدم نشانهای از غفلت من شده و حالا وقت آن است که دیگر خواب نمانم.
بس که با گرد خجالت طاعتم آمیخته است
خاک می لیسد زبان شمع در محراب من
هوش مصنوعی: به خاطر شدت خجالت و شرمندگیام، خاکی که بر سرم ریخته شده است، همچون شراب در حال نوشیدن است و زبان شمع مانند نمازگزار در محرابم میلزد.
تا نپیوندم به دریا، نیست آسایش مرا
می کند گرد یتیمی خاک را سیلاب من
هوش مصنوعی: تا زمانی که به دریا نروم، آسایشی ندارم. سیلاب، گرد و غبار یتیمی را به هم میریزد.
پیچ و تاب رشته برمی داشت دست از گوهرم
تشنه ای سیراب می گردید اگر از آب من
هوش مصنوعی: رشتهای که در دست دارم، پیچ و تاب میخورد و مرا از خداوند دلیل و موجب سیراب شدن تشنهای میسازد. اگر آب من در دسترس او باشد، میتواند سیراب شود.
همچو پیکان در تن از بی طاقتی در گردش است
از کجا تا سر برون آرد دل بی تاب من
هوش مصنوعی: دل بی تاب من مانند پیکانی است که از شدت بیتابی در حال حرکت است و نمیداند از کجا به سمت بیرون پرتاب خواهد شد.
گرچه از سرگشتگان این محیطم عمرهاست
نیست غیر از مشت خاری حاصل گرداب من
هوش مصنوعی: هرچند سالها در اینجا سرگردان و در گشت و گذار بودهام، اما جز یک مشت خار و درد، چیزی از این دریاچهی پرآشوب نصیبم نشده است.
دارد از زورآوری خم در خم صید نهنگ
سر فرو نارد به صید ماهیان قلاب من
هوش مصنوعی: در اثر قدرت و تسلط خود، به مانند نهنگی در دریا، سرش را به زیر میآورد و به دنبال گرفتن ماهیها با قلاب من میرود.