گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۷۹

نیستی چون اهل معنی لب به دعوی وا مکن
عیبجویان را به عیب خویشتن گویا مکن
بهر مشتی خون که خواهد خرج خاک تیره شد
لب به حرف خونبها چون خودفروشان وا مکن
تا نسازی دامن اطفال را خالی ز سنگ
از سواد شهر رو در دامن صحرا مکن
از خرد دورست مس کردن طلای خویش را
روی زرد خویش سرخ از باده حمرا مکن
تا نسازی جمع صائب دل ز زاد آخرت
پشت خود چون سالکان خام بر دنیا مکن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیستی چون اهل معنی لب به دعوی وا مکن
عیبجویان را به عیب خویشتن گویا مکن
هوش مصنوعی: اینجا به تعبیری اشاره شده که اگر به معنای عمیق زندگی توجه نداری، بهتر است در مورد موضوعات جدی صحبت نکنی. همچنین، به جای اینکه به عیب‌جویی دیگران بپردازی، نباید به عیوب خودت در معرض قضاوت بگذاری.
بهر مشتی خون که خواهد خرج خاک تیره شد
لب به حرف خونبها چون خودفروشان وا مکن
هوش مصنوعی: به خاطر یک مشت خون که ممکن است هزینه‌اش شود، لب به سخن نزن و مانند افرادی که خود را به فروش می‌گذارند رفتار نکن.
تا نسازی دامن اطفال را خالی ز سنگ
از سواد شهر رو در دامن صحرا مکن
هوش مصنوعی: قبل از اینکه دامن بچه‌ها را از سنگ‌ها خالی نکنی، به حاشیه شهر نزدیک نشو و به دامن بیابان نرو.
از خرد دورست مس کردن طلای خویش را
روی زرد خویش سرخ از باده حمرا مکن
هوش مصنوعی: از خرد دور است که انسان طلای خود را به مس تبدیل کند، و نباید روی زرد خود را به رنگ قرمز باده تغییر دهد.
تا نسازی جمع صائب دل ز زاد آخرت
پشت خود چون سالکان خام بر دنیا مکن
هوش مصنوعی: قبل از این که قلب را به خاطر آخرت جمع کنی و آماده سازی، مانند سالکان نادان، پشت به دنیای مادی نکن.