غزل شمارهٔ ۶۰۷۸
گر طلبکار حضوری لب به غیبت وامکن
عیب خود پوشیده و از دیگران پیدا مکن
دورباش هرزه گویان است مهر خامشی
ایمنی می خواهی از زخم زبان، لب وا مکن
زنده مخلوق، چون خفاش باشد بی بصر
تحفه جان را قبول از معجز عیسی مکن
آبروی خود به گوهر کن مبدل چون صدف
هیچ جز همت، گدایی از در دل ها مکن
چون کشیدی پای در دامان تسلیم و رضا
تیغ اگر چون کوه بارد بر سرت پروا مکن
در طلاق اهل غیرت نیست رجعت، زینهار
از خداجویان تمنا دولت دنیا مکن
از سبکروحی چو کردی لنگر خود بادبان
چون کف از موج خطر اندیشه در دریا مکن
زین سیاهی منزل مقصود می گردد عیان
مرکز پرگار خود جز نقطه سودا مکن
باش چون مینای می هنگام ریزش خنده رو
وقت احسان روی خود را تلخ چون دریا مکن
نیست بیش از دست بالا کردنی معراج سنگ
با گرانجانی هوای عالم بالا مکن
از بهاران صلح کن چون غنچه گل با نسیم
در به روی هر که نگشاید ازو دل، وا مکن
تا نگردانی سبک دامان طفلان را ز سنگ
رو چو مجنون از سواد شهر در صحرا مکن
می کند شهرت پریشان صائب اوراق حواس
دربدر خود را چو خورشید جهان آرا مکن
غزل شمارهٔ ۶۰۷۷: صبح شد ساقی نقاب دختر رز برفکنغزل شمارهٔ ۶۰۷۹: نیستی چون اهل معنی لب به دعوی وا مکن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر طلبکار حضوری لب به غیبت وامکن
عیب خود پوشیده و از دیگران پیدا مکن
هوش مصنوعی: اگر کسی در حضور تو از تو طلبی دارد، به هیچ عنوان درباره او غیبت نکن و عیوب خود را پنهان کن تا دیگران متوجه نشوند.
دورباش هرزه گویان است مهر خامشی
ایمنی می خواهی از زخم زبان، لب وا مکن
هوش مصنوعی: از افرادی که بیپروا و بیمحافظت به حرف میزنند دوری کن. اگر میخواهی از زخم زبان دیگران در امان باشی، بهتر است که زبانت را از گفتن بپرهیزی.
زنده مخلوق، چون خفاش باشد بی بصر
تحفه جان را قبول از معجز عیسی مکن
هوش مصنوعی: مخلوق زنده مانند خفاشی است که نابینا است؛ بنابراین، هدایای روح را از معجزه عیسی نپذیر.
آبروی خود به گوهر کن مبدل چون صدف
هیچ جز همت، گدایی از در دل ها مکن
هوش مصنوعی: آبرو و ارزش خود را مانند یک گوهر باارزش تبدیل کن و هرگز به جز اراده و تلاش، به دنبال درخواست از دلهای دیگران نباش.
چون کشیدی پای در دامان تسلیم و رضا
تیغ اگر چون کوه بارد بر سرت پروا مکن
هوش مصنوعی: زمانی که به حالت تسلیم و راضی بودن قدم گذاشتی، حتی اگر مشکلات و سختیها مانند کوهی بر سرت بریزد، هیچ نگران نباش.
در طلاق اهل غیرت نیست رجعت، زینهار
از خداجویان تمنا دولت دنیا مکن
هوش مصنوعی: در جدایی و طلاق، کسانی که غیرت دارند برنمیگردند. هوشیار باشید و از افرادی که به دنبال خدا هستند، طلب نعمتهای دنیوی نکنید.
از سبکروحی چو کردی لنگر خود بادبان
چون کف از موج خطر اندیشه در دریا مکن
هوش مصنوعی: زمانی که از آزادی و احساس سبکی برخوردار هستی، به خودت اجازه نده که نگرانی و اضطراب مانع پیشرفتت شود. مانند بادبانی که در دریا است، تو نیز نباید به امواج خطرناک فکر کنی.
زین سیاهی منزل مقصود می گردد عیان
مرکز پرگار خود جز نقطه سودا مکن
هوش مصنوعی: این شعر به بیان این نکته میپردازد که از تاریکیها و سختیهای زندگی، حقیقت و هدف نهایی آشکار میشود. همچنین، یادآوری میکند که فقط به یک نقطه خاص تمرکز نکنیم و در پی ایدههای بزرگتر و گستردهتری باشیم.
باش چون مینای می هنگام ریزش خنده رو
وقت احسان روی خود را تلخ چون دریا مکن
هوش مصنوعی: در زندگی، مانند می که هنگام ریختن زیبا و شاداب است، رفتار کن. وقتی مرحلهای از بخشش و نیکی میرسد، چهرهات را به تلخی دریا تغییر نده.
نیست بیش از دست بالا کردنی معراج سنگ
با گرانجانی هوای عالم بالا مکن
هوش مصنوعی: هیچ چیز در این دنیا به اندازهی تلاش و کوشش برای رسیدن به اوج ارزش ندارد، پس به بیهوده به آرزوهای دور و دستنیافتنی فکر نکن.
از بهاران صلح کن چون غنچه گل با نسیم
در به روی هر که نگشاید ازو دل، وا مکن
هوش مصنوعی: در بهار، مانند غنچهی گل که با نسیم آرامش مییابد صلح کن. اگر کسی دلش را به روی تو نمیگشاید، تو هم دلش را نشکاف.
تا نگردانی سبک دامان طفلان را ز سنگ
رو چو مجنون از سواد شهر در صحرا مکن
هوش مصنوعی: اگر نخواهی که فرزندان را به دردسر بیندازی، مانند مجنون در بیابان از میان شهر نرو.
می کند شهرت پریشان صائب اوراق حواس
دربدر خود را چو خورشید جهان آرا مکن
هوش مصنوعی: شهرت باعث آشفتگی و بینظمی افکار صائب میشود، پس مانند خورشید که همهجا روشنایی میبخشد، نگذارید حال و اوضاع شما به هم بریزد.