غزل شمارهٔ ۶۰۷۶
ساقیا صبح است می از شیشه در پیمانه کن
حشر خواب آلودگان از نعره مستانه کن
مجلس از دود چراغ کشته ماتمخانه ای است
این مصیبت خانه را از باده عشرتخانه کن
از بت پندار زناری است هر مو بر تنم
تیشه مردانه ای در کار این بتخانه کن
سرمه سایی می کند در مغزها دود خمار
این جهان تیره را روشن به یک پیمانه کن
چهره گلگون برافروز از شراب آتشین
برگ برگ این چمن را بلبل و پروانه کن
ساغری لبریز کن از باده اندیشه سوز
هر که دعوای خردمندی کند دیوانه کن
می رود فیض صبوح از دست تا دم می زنی
پیش این دریای رحمت دست را پیمانه کن
در جهان بیخودی هوش و خرد بیگانه است
صاف ملک خویش را از لشکر بیگانه کن
کلک صائب پرده از کار جهان برداشته است
ساغر مردافکنی در کار این دیوانه کن
غزل شمارهٔ ۶۰۷۵: ای دل از پست و بلند روزگار اندیشه کنغزل شمارهٔ ۶۰۷۷: صبح شد ساقی نقاب دختر رز برفکن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساقیا صبح است می از شیشه در پیمانه کن
حشر خواب آلودگان از نعره مستانه کن
هوش مصنوعی: ای ساقی، صبح فرارسیده است، پس شراب را از شیشه در پیمانه بریز. بیداری و حال و هوای شاداب را با نعرههای سرخوشان ایجاد کن و خواب زدگان را از خواب بیدار کن.
مجلس از دود چراغ کشته ماتمخانه ای است
این مصیبت خانه را از باده عشرتخانه کن
هوش مصنوعی: مجلس به خاطر کار و تلاش بیپایان و رنجهایش، به محلی غم و اندوه تبدیل شده است. حالا بهتر است که این مکان را به یک مکان شاد و پر از لذت و خوشی تبدیل کنیم.
از بت پندار زناری است هر مو بر تنم
تیشه مردانه ای در کار این بتخانه کن
هوش مصنوعی: هر مویی که بر تن من است، نشانهای از این است که من از بت عشق به زنی ساخته شدهام و در تلاش هستم تا با قدرت و اراده مردانهام به مبارزه با این عشق و بتخانهای که او برای من ساخته، بپردازم.
سرمه سایی می کند در مغزها دود خمار
این جهان تیره را روشن به یک پیمانه کن
هوش مصنوعی: دود خمار این جهان تاریک را با یک جرعه روشن کن، مانند سرمهای که بر چشم میکشند تا آنها را زیباتر و روشنتر جلوه دهد.
چهره گلگون برافروز از شراب آتشین
برگ برگ این چمن را بلبل و پروانه کن
هوش مصنوعی: با نوشیدن شراب آتشین، چهرهای زیبا و سرخ به وجود بیاور و باعث شادی و حرکت بلبل و پروانه در این باغ شو.
ساغری لبریز کن از باده اندیشه سوز
هر که دعوای خردمندی کند دیوانه کن
هوش مصنوعی: جامی پر از شراب افکار سوزان بریز، زیرا هر کس که به جدال با خرد بپردازد، باید دیوانه شود.
می رود فیض صبوح از دست تا دم می زنی
پیش این دریای رحمت دست را پیمانه کن
هوش مصنوعی: به زودی نعمتهای صبحگاهی از دستت میرود، بنابراین قبل از اینکه به این دریای پر برکت نزدیک شوی، خود را آماده کن و همانند یک پیمانه، ظرفیت خود را بسنج.
در جهان بیخودی هوش و خرد بیگانه است
صاف ملک خویش را از لشکر بیگانه کن
هوش مصنوعی: در این دنیا، عقل و درک انسان به نوعی از حقیقت دور شدهاند. باید از افکار و تأثیرات خارج از خود فاصله بگیری و تنها بر روی دنیای درونی و واقعی خود تمرکز کنی.
کلک صائب پرده از کار جهان برداشته است
ساغر مردافکنی در کار این دیوانه کن
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و هنر زندگی اشاره میکند و میگوید که قلم صائب، رازهای جهان را نمایان کرده است. او از کسی میخواهد که با نوشیدنی خاصی این دیوانه را سرمست و شاداب کند. این بیان به نوعی از هنر و عشق و شوری است که در زندگی وجود دارد.