گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۶۸

زلف مشکین را ز صبح عارض خود دور کن
چون چراغ روز، گل را در نظر بی نور کن
سرنوشت عشق از پیشانی من روشن است
چون توان با آب گفتن عکس را مستور کن؟
شعله چون برگ خزان از آه سردم رنگ باخت
فکر فانوس ای کلیم از بهر شمع طور کن
خاطر آیینه وحدت غبارآلود شد
گرد هستی را به چوب دار از خود دور کن
خاکساری جاده ای دارد ز مو باریکتر
گردن تسلیم نازک چون میان مور کن
سر چه باشد کس نبازد در ره داغ جنون؟
این کدوی پوچ را در کار این زنبور کن
دوش خاطر را سبک کن صائب از گرد حیات
رو به معراج فنا آنگاه چون منصور کن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زلف مشکین را ز صبح عارض خود دور کن
چون چراغ روز، گل را در نظر بی نور کن
هوش مصنوعی: زلف‌های سیاه و پر پیچ و خم خود را از چهره‌ات دور کن، چون روز روشن، گل را در نظر بی‌روح و بی‌نور می‌کند.
سرنوشت عشق از پیشانی من روشن است
چون توان با آب گفتن عکس را مستور کن؟
هوش مصنوعی: آینده و سرنوشت عشق من به وضوح برای دیگران مشخص است، همان‌طور که نمی‌توان با آب گفتن، تصویر را پنهان کرد.
شعله چون برگ خزان از آه سردم رنگ باخت
فکر فانوس ای کلیم از بهر شمع طور کن
هوش مصنوعی: آتش ناشی از سردی نفسم، مانند برگ‌های پاییز رنگ خود را از دست داده است. ای کلیم، به خاطر شمع، مانند نوری که در کوه طور درخشید، عمل کن.
خاطر آیینه وحدت غبارآلود شد
گرد هستی را به چوب دار از خود دور کن
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که essence و حقیقت وجودی‌ات را از آلودگی‌های دنیوی پاکسازی کنی و با رهایی از بندهای مادی، به سمت وحدت و یکپارچگی بروی.
خاکساری جاده ای دارد ز مو باریکتر
گردن تسلیم نازک چون میان مور کن
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، humility و تواضع باید بیشتر از زیبایی و ظرافت باشد. مانند گردنی که برای تسلیم شدن نرم و نازک است، ما نیز باید در برابر چالش‌ها و مشکلات با افتادگی و نسک ارزشی رفتار کنیم.
سر چه باشد کس نبازد در ره داغ جنون؟
این کدوی پوچ را در کار این زنبور کن
هوش مصنوعی: چرا کسی در مسیر عشق دیوانگی، سر خود را به خطر بیندازد؟ این کدوی بی‌ارزش را به کار این زنبور مشغول کن.
دوش خاطر را سبک کن صائب از گرد حیات
رو به معراج فنا آنگاه چون منصور کن
هوش مصنوعی: دیروز ذهن را از بار غم و اندوه رها کن، زیرا زندگی به سمت نابودی و فنا می‌هد. سپس مانند منصور، رهایی و اوج را تجربه کن.