غزل شمارهٔ ۶۰۳۷
بخیه تا کی بر لباس تن ز آب و نان زدن؟
از بصیرت نیست گل بر رخنه زندان زدن
ظلم بر افتادگان شرمندگی می آورد
سرکشان سر پیش اندازند در چوگان زدن
جان پاکان در تن خاکی نمی گیرد قرار
از گنهکاری است تن در گوشه زندان زدن
گفتگوی پوچ را بی پرده سازد امتحان
تخم چوبین زود رسوا گردد از دندان زدن
نعل ایام بهار از جوش گل در آتش است
در حریم غنچه باید بر کمر دامان زدن
چشم پرکاری که من دیدم ازان وحشی غزال
می زند بر هم دو عالم را به یک مژگان زدن
در نمی گیرد فسون عشق با افسردگان
در تنور سرد هیهات است بتوان نان زدن
هر که از طاعت کمان سازد قد همچون خدنگ
می تواند حلقه بر در خلد را آسان زدن
درد و داغ عشق از سیمای عاشق ظاهرست
رسم شاهان است مهر خویش بر عنوان زدن
امتحان بیکار باشد آن دل چون سنگ را
بیضه فولاد مستغنی است از دندان زدن
می شود آب روان آیینه از استادگی
می توان سیر جهان با دیده حیران زدن
از زبردستان مدارا با ضعیفان خوشنماست
نیست لایق بحر را سرپنجه با مرجان زدن
پیش آن رخسار نازک حرف گل صائب مگو
از مروت نیست سیلی بر مه کنعان زدن
غزل شمارهٔ ۶۰۳۶: چند حرف آب و نان چون مردم غافل زدن؟غزل شمارهٔ ۶۰۳۸: چیست دانی عشقبازی، بی سخن گویا شدن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بخیه تا کی بر لباس تن ز آب و نان زدن؟
از بصیرت نیست گل بر رخنه زندان زدن
هوش مصنوعی: تا کی باید بر روی لباس تنم بخیه بزنم؟ این کار از بیخودبینی است، مثل این که گل را به دیوار زندان بزنم.
ظلم بر افتادگان شرمندگی می آورد
سرکشان سر پیش اندازند در چوگان زدن
هوش مصنوعی: ظلم به کسانی که در شرایط سختی قرار دارند، موجب شرمندگی میشود و افرادی که مستبد و سلطهطلب هستند، در مهمانیها و در موقعیتهای اجتماعی، خود را در معرض نمایش میگذارند و به خود میبالند.
جان پاکان در تن خاکی نمی گیرد قرار
از گنهکاری است تن در گوشه زندان زدن
هوش مصنوعی: روح پاکان در این بدن مادی آرامش نخواهد یافت، زیرا گناهکار بودن باعث میشود که جسم در گوشه زندان به سر ببرد.
گفتگوی پوچ را بی پرده سازد امتحان
تخم چوبین زود رسوا گردد از دندان زدن
هوش مصنوعی: گفتوگوهای بیاساس را امتحان روشن میکند و چیزی که به سرعت به دست میآید، به راحتی با آزمایش مشخص میشود.
نعل ایام بهار از جوش گل در آتش است
در حریم غنچه باید بر کمر دامان زدن
هوش مصنوعی: بهار با زیبایی و شادابیاش مانند شعلهای از گلها میجوشد و در این زمان باید با احتیاط و دقت به زندگی نزدیک شویم و از فرصتهای جدید بهرهبرداری کنیم.
چشم پرکاری که من دیدم ازان وحشی غزال
می زند بر هم دو عالم را به یک مژگان زدن
هوش مصنوعی: چشمی که من دیدهام، چشمی پر از فعالیت و جنب و جوش است؛ مانند یک غزال وحشی، با یک حرکت مژهاش میتواند دو جهان را تحت تأثیر قرار دهد.
در نمی گیرد فسون عشق با افسردگان
در تنور سرد هیهات است بتوان نان زدن
هوش مصنوعی: عشق قادر نیست بر دلهای افسرده و ناامید تاثیر بگذارد، چرا که مثل پختن نان در تنور سرد، امکانپذیر نیست.
هر که از طاعت کمان سازد قد همچون خدنگ
می تواند حلقه بر در خلد را آسان زدن
هوش مصنوعی: هر کسی که از فرمانبرداری و اطاعت بگریزد، میتواند مانند تیرکمان، خود را به هدف برساند و به راحتی دروازه بهشت را باز کند.
درد و داغ عشق از سیمای عاشق ظاهرست
رسم شاهان است مهر خویش بر عنوان زدن
هوش مصنوعی: آشفتگی و غم عشق در چهره عاشق نمایان است و این رسم پادشاهان است که نشان محبت خود را بر روی چیزی بگذارند.
امتحان بیکار باشد آن دل چون سنگ را
بیضه فولاد مستغنی است از دندان زدن
هوش مصنوعی: دل سنگی هیچگاه آزمایش نمیشود، چرا که فولاد مستحکم نیازی به دندان زدن ندارد.
می شود آب روان آیینه از استادگی
می توان سیر جهان با دیده حیران زدن
هوش مصنوعی: آب جاری میتواند مانند آینهای صاف و شفاف باشد، و با نظاره کردن آن به راحتی میتوان جاذبههای دنیا را با تعجب و شگفتی مشاهده کرد.
از زبردستان مدارا با ضعیفان خوشنماست
نیست لایق بحر را سرپنجه با مرجان زدن
هوش مصنوعی: مدارا و رفتار دوستانه با ضعیفان از کسانی که توانایی بیشتری دارند جالب و پسندیده است، اما در این میان، زدن به دریا با مرجان، کار شایستهای نیست و نشاندهندهی بیعلاقگی به مقام و ارزش واقعی آنهاست.
پیش آن رخسار نازک حرف گل صائب مگو
از مروت نیست سیلی بر مه کنعان زدن
هوش مصنوعی: به زیبایی و زیبایی صورت آن معشوق نازک نگو که در رفتار نیکو نیست، این کار مانند این است که به ماه کنعان سیلی بزنی.