گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۳۶

چند حرف آب و نان چون مردم غافل زدن؟
تا به کی بر رخنه دیوار زندان گل زدن؟
نیست جز تسلیم لنگر عالم پر شور را
دست و پا پوچ است در دریای بی ساحل زدن
از تن خاکی به مردی گرد چون مجنون برآر
تا توانی دست خود بر دامن محمل زدن
می شود چون رشته اشک از گره مطلق عنان
رشته امید ما را عقده مشکل زدن
حاصل سنگ از درخت بی ثمر بار دل است
از تهی مغزی است حرف سخت با مدخل زدن
نیست مانع از تردد وصل دریا سیل را
قطره بیش از راه می باید درین منزل زدن
بهر مشتی خون که رزق خاک گردد عاقبت
دست، بی شرمی بود بر دامن قاتل زدن
سبزه خوابیده را سهل است کردن پایمال
نیست از مردی به قلب دشمنان غافل زدن
گر به رعنایی فشاند دامن، آزادست سرو
ورنه آسان است پشت پای بر حاصل زدن
بحر را صائب نگردد مانع جوش و خروش
از خس و خاشاک سوزن بر لب ساحل زدن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چند حرف آب و نان چون مردم غافل زدن؟
تا به کی بر رخنه دیوار زندان گل زدن؟
هوش مصنوعی: چند بار می‌توان از نیازهای اولیه زندگی مثل آب و نان صحبت کرد، تا کی باید به وضعیتی که مثل دیوار زندان است، بی‌توجهی کرد و امید به زیبایی‌ها داشت؟
نیست جز تسلیم لنگر عالم پر شور را
دست و پا پوچ است در دریای بی ساحل زدن
هوش مصنوعی: تنها راهی که وجود دارد، تسلیم شدن است. تلاش برای کنترل یا دست و پا زدن در دنیای پرهیاهو و نامحدود، بی‌فایده است.
از تن خاکی به مردی گرد چون مجنون برآر
تا توانی دست خود بر دامن محمل زدن
هوش مصنوعی: از جسم خاکی خود فراتر برو و مانند مجنون در عشق بگرد تا جایی که می‌توانی دستت را بر دامن محمل بگذاری.
می شود چون رشته اشک از گره مطلق عنان
رشته امید ما را عقده مشکل زدن
هوش مصنوعی: زمانی که اشک به درازا بیفتد، پیدا می‌شود که مشکلات و دلمشغولی‌ها باعث ایجاد گره‌هایی در امید به آینده شده است.
حاصل سنگ از درخت بی ثمر بار دل است
از تهی مغزی است حرف سخت با مدخل زدن
هوش مصنوعی: حاصل درختی که ثمر نمی‌دهد، سنگ است و دل خالی هم به سخنانی سخت و مشکل می‌انجامد. یعنی وقتی چیزی درونت خالی است، نمی‌توانی به خوبی صحبت کنی.
نیست مانع از تردد وصل دریا سیل را
قطره بیش از راه می باید درین منزل زدن
هوش مصنوعی: برای رسیدن به وصال و ارتباط عمیق، هیچ مانعی وجود ندارد. مانند اینکه سیل، حتی با یک قطره نمی‌تواند از مسیر خود باز بایستد، باید هرچه بیشتری از تلاش و کوشش را در این راه انجام داد.
بهر مشتی خون که رزق خاک گردد عاقبت
دست، بی شرمی بود بر دامن قاتل زدن
هوش مصنوعی: به خاطر یک مشت خون که به خاک داده می‌شود، زدن دستان قاتل بر دامن او، بی‌شرمی است.
سبزه خوابیده را سهل است کردن پایمال
نیست از مردی به قلب دشمنان غافل زدن
هوش مصنوعی: آسیب زدن به چیزهای کوچک و بی‌اهمیت کار آسانی است، اما ضربه زدن به قلب دشمنان در غفلت و بی‌خبری نیاز به شجاعت و مردانگی دارد.
گر به رعنایی فشاند دامن، آزادست سرو
ورنه آسان است پشت پای بر حاصل زدن
هوش مصنوعی: اگر دامنش را به زیبایی بگسترد، آزاد است؛ اما اگر این‌گونه نکند، آسان است که بر دستاوردش پا بگذارد.
بحر را صائب نگردد مانع جوش و خروش
از خس و خاشاک سوزن بر لب ساحل زدن
هوش مصنوعی: دریا را نمی‌توان از حرکت و طغیانی که دارد، به خاطر وجود خاشاک و زباله‌ها متوقف کرد. مانند این است که سوزنی را در کناره‌ی دریا فرو کنیم.