گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۳۴

تا توان خاموش بودن دم نمی باید زدن
عالم آسوده را بر هم نمی باید زدن
می توان تا غوطه در سرچشمه خورشید زد
خیمه بر گلزار چون شبنم نمی باید زدن
از دل و دین و خرد یکباره می باید گذشت
در قمار عشق نفس کم نمی باید زدن
پیش اهل حال می باید لب از گفتار بست
چون طرف آیینه باشد دم نمی باید زدن
تا نیابی ترجمانی همچو عیسی در کنار
بر لب خود مهر چون مریم نمی باید زدن
جای شادی نیست زیر این سپهر نیلگون
خنده در هنگامه ماتم نمی باید زدن
چون زمین ساده ای پیدا شود از بهر نقش
بر لب خود مهر چون خاتم نمی باید زدن
شهریان را سیر چشم از جود کردن همت است
در بیابان خیمه چون حاتم نمی باید زدن
می توان تا صائب از جام سفالین باده خورد
می چو بی دردان ز جام جم نمی باید زدن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا توان خاموش بودن دم نمی باید زدن
عالم آسوده را بر هم نمی باید زدن
هوش مصنوعی: هرگاه که قدرت سکوت را داری، نباید صحبت کنی. نباید آرامش مردم را به هم بریزی.
می توان تا غوطه در سرچشمه خورشید زد
خیمه بر گلزار چون شبنم نمی باید زدن
هوش مصنوعی: می‌توان در مکان‌های زیبا و پرنور زندگی کرد و از شادابی و زیبایی آن لذت برد، اما نباید مانند شبنم که به سرعت خشک می‌شود، به طور سطحی و گذرا عمل کرد. باید عمیق‌تر و با توجه بیشتری به زندگی پرداخت.
از دل و دین و خرد یکباره می باید گذشت
در قمار عشق نفس کم نمی باید زدن
هوش مصنوعی: در عشق باید تمام وجود و احساسات را رها کرد و دل به بازی عشق داد، زیرا در این مسیر نباید از جان و نفس خود کم گذاشت.
پیش اهل حال می باید لب از گفتار بست
چون طرف آیینه باشد دم نمی باید زدن
هوش مصنوعی: در حضور افرادی که به معرفت و بینش عمیق رسیده‌اند، باید از صحبت کردن خودداری کرد؛ زیرا مانند آینه‌ای هستند که نباید در آن دم زده شود.
تا نیابی ترجمانی همچو عیسی در کنار
بر لب خود مهر چون مریم نمی باید زدن
هوش مصنوعی: تا زمانی که نتوانی معانی عمیق و انسانی را به درستی بیان کنی، نباید به صحبت‌های ظاهری و سطحی بسنده کنی. مانند عیسی که معانی بزرگ را انتقال می‌دهد، تو نیز باید تلاش کنی به درک و فهمی عمیق‌تر دست یابی و از حرف‌های بی‌محتوا دوری کنی.
جای شادی نیست زیر این سپهر نیلگون
خنده در هنگامه ماتم نمی باید زدن
هوش مصنوعی: در زیر آسمان آبی، جایی برای شادی وجود ندارد و در زمان مصیبت و اندوه، نباید به خنده پرداخت.
چون زمین ساده ای پیدا شود از بهر نقش
بر لب خود مهر چون خاتم نمی باید زدن
هوش مصنوعی: وقتی که زمین مناسبی برای کشت و کار پیدا شود، نباید به سادگی بر آن علامت و نشانی گذاشت؛ مثل اینکه بر لب خود مهر بزنیم.
شهریان را سیر چشم از جود کردن همت است
در بیابان خیمه چون حاتم نمی باید زدن
هوش مصنوعی: در دل بیابان، مردم شهر با سخاوت و بزرگواری، به بخشش و کمک به دیگران می‌پردازند. مانند حاتم الطایی، که نماد سخاوت است، آن‌ها نیز نباید از این رفتار دست بکشند.
می توان تا صائب از جام سفالین باده خورد
می چو بی دردان ز جام جم نمی باید زدن
هوش مصنوعی: می‌توان از جام سفالی به راحتی نوشید، اما برای افرادی که دردها و مشکلات روحی دارند، نوشیدن از جام جمشید، که نماد زیبایی و خوشی است، مناسب نیست.