گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۲۹

چون قلم آن را که در سر هست سودای سخن
سر نمی پیچد به زخم تیغ از پای سخن
از سخن ارض و سما تشریف هستی یافته است
هیچ دست از آفرینش نیست بالای سخن
می شود خلخال ساق عرش از هر حلقه ای
نارسایی نیست در زلف دلارای سخن
از قلم چون دست بردارم، که در هر جلوه ای
بیت معموری کند ایجاد ز انشای سخن
می کند روشن سواد مردم از نقش قدم
می گذارد هر که سر چون خامه بر پای سخن
هستی ده روزه را عمر مؤبد می کند
همچو آب روح بخش خضر، صهبای سخن
دیده ها را چون جواهر سرمه روشن می کند
گر به ظاهر تیره افتاده است سیمای سخن
از سیاهی قسمت خضرست آب زندگی
از هزاران کس یکی گردد شناسای سخن
از گهر رزق حباب پوچ آه حسرت است
نیست کار هر سبکسر غور دریای سخن
صورت دیوار باشد در جهان آب و گل
نیست هر کس را که در تن جان گویای سخن
پیش هر نادان دهن مگشا که جز فهم رسا
راست ناید هیچ تشریفی به بالای سخن
طوطیان را زنگ در منقار خواهد بست حرف
گر چنین عالم تهی گردد ز جویای سخن
شکوه ما زان لب شکرفشان بیجا نبود
در دهان تنگ او می بود اگر جای سخن!
صائب از قحط سخن سنجان خموشم، ورنه من
چون قلم دارم ید طولی در احیای سخن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون قلم آن را که در سر هست سودای سخن
سر نمی پیچد به زخم تیغ از پای سخن
هوش مصنوعی: زمانی که قلم به فکر نوشتن می‌افتد، نمی‌تواند خود را از فکر و تخیلاتش دور کند، حتی اگر با مشکلات و سختی‌ها روبرو شود. این امر نشان‌دهنده قدرت و اثربخشی آرزوها و اندیشه‌ها در تفکر و بیان است.
از سخن ارض و سما تشریف هستی یافته است
هیچ دست از آفرینش نیست بالای سخن
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که کلام و سخن از ویژگی‌های خاص عالم وجود سرچشمه می‌گیرد و نشان‌دهنده‌ی یک حقیقت عمیق است. در واقع، سخن به نوعی از تمامی پدیده‌ها و آفرینش فراتر می‌رود و بیانگر عمق وجود و حقیقت هستی است.
می شود خلخال ساق عرش از هر حلقه ای
نارسایی نیست در زلف دلارای سخن
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و جادوی سخن اشاره شده است. گویی هر حلقه و زنجیری که در اطراف این زیبایی وجود دارد، به هیچ وجه مانع از ظهور و درخشش آن نمی‌شود. زیبایی در کلام به قدری است که همه چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهد و به نظر می‌رسد که هیچ چیز نمی‌تواند آن را محدود کند.
از قلم چون دست بردارم، که در هر جلوه ای
بیت معموری کند ایجاد ز انشای سخن
هوش مصنوعی: هرگاه قلم را کنار بگذارم، به طوری که در هر جلوه‌ای آثار خلاقانه‌ای را خلق کند، نتیجه سخن‌سرایی من به شکل زیبا و معناداری خود را نشان می‌دهد.
می کند روشن سواد مردم از نقش قدم
می گذارد هر که سر چون خامه بر پای سخن
هوش مصنوعی: هر کس که با اندیشه و تفکر درست به سخن بپردازد، می‌تواند به روشن شدن افکار و آگاهی دیگران کمک کند و اثرات مثبتی بر روی جامعه بگذارد.
هستی ده روزه را عمر مؤبد می کند
همچو آب روح بخش خضر، صهبای سخن
هوش مصنوعی: هستی کوتاه و گذرا را مانند عمر طولانی یک روحانی، با کلام شیرین و تاثیرگذار، زنده و باطراوت می‌کند؛ درست مثل آبی که خضر نبی استفاده می‌کند تا زندگی ببخشد.
دیده ها را چون جواهر سرمه روشن می کند
گر به ظاهر تیره افتاده است سیمای سخن
هوش مصنوعی: چشمان را مانند جواهر درخشان می‌کند، حتی اگر در ظاهر تیره به نظر برسد، زیبایی و意义 گفتار است که آن‌ها را روشن می‌سازد.
از سیاهی قسمت خضرست آب زندگی
از هزاران کس یکی گردد شناسای سخن
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که در میان هزاران نفر، تنها یک نفر می‌تواند حقیقت یا راز بزرگ زندگی را بشناسد. همچنین اشاره به این دارد که در میان تاریکی‌ها و مشکلات، ممکن است فردی خاص برگزیده شود و به درک عمیقی از زندگی برسد.
از گهر رزق حباب پوچ آه حسرت است
نیست کار هر سبکسر غور دریای سخن
هوش مصنوعی: زندگی از زیبایی‌ها و نعمت‌ها تشکیل شده است، اما حسرت و آرزوهای بی‌پایه مثل حبابی در آب، زودگذر و بی‌محتوا هستند. در نتیجه، تنها کسانی که در عمق سخن و دانایی فرورفته‌اند، می‌توانند به درک واقعی برسند و از سطحی‌نگری بپرهیزند.
صورت دیوار باشد در جهان آب و گل
نیست هر کس را که در تن جان گویای سخن
هوش مصنوعی: در این دنیا، که به شکل و ظاهر و مادیات محدود است، روح و جان انسان‌ها به حقیقت و معنا می‌رسد. تنها افرادی که دارای روح و جان زنده هستند، می‌توانند به درستی سخن بگویند و درک عمیق‌تری از زندگی داشته باشند.
پیش هر نادان دهن مگشا که جز فهم رسا
راست ناید هیچ تشریفی به بالای سخن
هوش مصنوعی: با کسی که نادان است، صحبت نکن و موضوعات را باز نکن، زیرا او هیچ درک عمیق‌تری ندارد و نتواند به درستی از عبارات و مفاهیم ارزشمند استفاده کند.
طوطیان را زنگ در منقار خواهد بست حرف
گر چنین عالم تهی گردد ز جویای سخن
هوش مصنوعی: اگر افرادی که به دنبال دانش و سخن هستند، از میان بروند، طوطی‌ها نیز دیگر چیزی برای گفتن نخواهند داشت و زنگ در آن‌ها خاموش خواهد شد.
شکوه ما زان لب شکرفشان بیجا نبود
در دهان تنگ او می بود اگر جای سخن!
هوش مصنوعی: زیبایی و دلنشینی سخنان ما بی‌دلیل نیست، چرا که اگر در دهان کسی که توانایی بیان آنها را ندارد، قرار می‌گرفت، ارزش خود را از دست می‌داد.
صائب از قحط سخن سنجان خموشم، ورنه من
چون قلم دارم ید طولی در احیای سخن
هوش مصنوعی: چون سخن‌سنجان به سختی پیدا می‌شوند و من از گفتن چیزی عاجز شدم، در حالی که اگر شرایط متفاوت بود، من توانایی و استعداد زیادی در زنده کردن و بیان کردن افکار و احساساتم داشتم.