گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰۲۰

حق گوهر چیست، آب و رنگ گوهر یافتن
نیست تحسینی سخن را بهتر از دریافتن
در بساط سینه هر کس که باشد آه سرد
می تواند در دل شب صبح را دریافتن
جستجوی عشق از افسردگان روزگار
هست در خاکستر سنجاب اخگر یافتن
از وصال کعبه در سنگ نشان آویخته است
هر که قانع گردد از دریا به گوهر یافتن
سینه خود را ز آه آتشین سوراخ کن
تا توانی ره در آن محفل چو مجمر یافتن
سینه پر داغ ما ساده است از نقش امید
نیست ممکن آب در صحرای محشر یافتن
تا تو چون پروانه داری دست بر آتش ز دور
از حریر شعله ممکن نیست بستر یافتن
با نصیب خویش قانع شو که نتوان بی نصیب
جرعه آبی به اقبال سکندر یافتن
عاشق یکرنگ از بیداد عشق آسوده است
دست نتوانست آتش بر سمندر یافتن
می توان آسایش روی زمین چون بوریا
بی تکلف صائب از پهلوی لاغر یافتن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حق گوهر چیست، آب و رنگ گوهر یافتن
نیست تحسینی سخن را بهتر از دریافتن
هوش مصنوعی: حقائق و ارزش‌های واقعی مانند یک گوهر هستند که فقط در درون خودشان وجود دارند و به راحتی نمی‌توان آن‌ها را در ظواهر یا زینت‌ها پیدا کرد. برای درک عمیق‌تر این ارزش‌ها، فراتر از ظواهر باید رفت و این درک و شناخت مهم‌تر از هر گونه تحسین ظاهری است.
در بساط سینه هر کس که باشد آه سرد
می تواند در دل شب صبح را دریافتن
هوش مصنوعی: هر کسی که در درون خود اندوه و دلتنگی دارد، می‌تواند در تاریکی شب امید به سپیده‌دم را حس کند.
جستجوی عشق از افسردگان روزگار
هست در خاکستر سنجاب اخگر یافتن
هوش مصنوعی: در جستجوی عشق، افرادی که از زندگی ناامید شده‌اند به مانند سنجابی که در خاکستر می‌گردد، در حال تلاش برای یافتن شعله‌های عشق هستند.
از وصال کعبه در سنگ نشان آویخته است
هر که قانع گردد از دریا به گوهر یافتن
هوش مصنوعی: هر کس که از رسیدن به حقیقت و عظمت روحانی قانع شود و به چیزهای کوچک و محدود اکتفا کند، مانند کسی است که به جای رفتن به کعبه، تنها به علامت و نشانه‌ای از آن بسنده کرده است.
سینه خود را ز آه آتشین سوراخ کن
تا توانی ره در آن محفل چو مجمر یافتن
هوش مصنوعی: دل خود را از شدت اندوه و احساسات شدید خالی کن تا بتوانی در آن جمع، مانند مشعلی روشن و درخشان، جایی برای خود پیدا کنی.
سینه پر داغ ما ساده است از نقش امید
نیست ممکن آب در صحرای محشر یافتن
هوش مصنوعی: دل ما پر از عشق و آرزو است، اما امیدی به تحقق آن نداریم. به همین سادگی، به دنبال یافتن آب در صحرای وسیع و خشمگین محشر هستیم که ممکن نیست.
تا تو چون پروانه داری دست بر آتش ز دور
از حریر شعله ممکن نیست بستر یافتن
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو مانند پروانه با دست خود به آتش نزدیک می‌شوی، از دور نمی‌توانی به نرمی حریر برسی.
با نصیب خویش قانع شو که نتوان بی نصیب
جرعه آبی به اقبال سکندر یافتن
هوش مصنوعی: با قسمت خود راضی باش، چون کسی نمی‌تواند بدون قسمت، حتی یک جرعه آب هم به مانند اقبال سکندر بدست آورد.
عاشق یکرنگ از بیداد عشق آسوده است
دست نتوانست آتش بر سمندر یافتن
هوش مصنوعی: عاشق واقعی که دلش پاک و بی‌ریا است، از ظلم و سختی‌های عشق دلش آرام است و نمی‌تواند مانند سمندر که در آتش زندگی می‌کند، عشق را در سختی‌های غیرقابل تحمل جستجو کند.
می توان آسایش روی زمین چون بوریا
بی تکلف صائب از پهلوی لاغر یافتن
هوش مصنوعی: می‌توان بر روی زمین به راحتی و بدون زحمت، مانند یک پارچه نازک، آرامش و آسایش را به دست آورد و آن را حتی در کنار کسی لاغر و نحیف نیز یافت.