غزل شمارهٔ ۶۰
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۶۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
بیت۱: عشق کو تا گرم سازد این دلِ رنجور را/در حریمِ سینه افروزد چراغِ طور را.
معنی: همانگونه که درختی آتشین در کوه طور راهنمای موسی علیه السلام شد، عشق نیز در دل انسان که مانند کوه طور است مشعل هدایت روشن می سازد و انسان بی عشق را که همچون موسای پیش از چله نشینی است را به انسانی عاشق یا موسای بعد از چله نشینی مبدل می سازد. یعنی همانگونه که درخت آتشین موسی را به جایگاه وحی و برتری راهنمایی کرد، عشق نیز انسان را به جایگاه برتری هدایت می کند.
بیت۲:حیرتی دارم که با این نشأه سرشارِ عشق/دار چون بر دوشِ خود دارد سرِ منصور را.
معنی: از این متعجبم که چوبه دار با این اثرگذاری عمیق عشق در اطرافیان شخص عاشق، در لحظه به دار کشیدن منصور حلاج چگونه از خود بیخود نگشت؟ چگونه دار، در لحظاتی که سر منصور را بر شانه چوبی نگاه داشته بود، از این لحظه که اوج عاشقی و کشته شدن در راه معشوق بود، سر خویش را بر جای خود نگاه داشت و از مستی این لحظات سرش بر جای خویش ثابت بود و تاب نمی خورد.
بیت۳:چند از هر کوکبی نیشی به چشمِ من خورد؟/وقت شد کآتش زنم این خانهٔ زنبور را.
معنی:
بیت۴: ای مسیحا از علاجم دست کوتهکن که نیست/صندلی از لای خُم بهتر سَرِ مخمور را.
معنی: ای درمانگر و طبیب من، تو هرچند مسیحا دم و محیطی اموات باشی، نمی توانی خمار و درد سر مرا درمان کنی. بدان که به مرضی مبتلایم که حتی با اعجاز خود نیز نمی توانی درمانم کنی. تنها داروی سردرد سر مست من (که می تواند مانند چوب صندل که اضطراب و تشویش روانی را از بین می برد) کوزه شراب است.
بیت۵: چون ز دل آمد غبارِ خطِ مشکینِ ترا؟/کز نظر پنهان کند دلخوشکنِ صد مور را.
معنی: