گنجور

غزل شمارهٔ ۵۸۸

نداد عشق گریبان به دست کس ما را
گرفت این می پر زور، چون عسس ما را
اگر چه سگ به مرس می کشند صیادان
کشیده است سگ نفس در مرس ما را
تمام روز ازان همچو شمع، خاموشیم
که خرج آه سحر می شود نفس ما را
فغان که منزل دور و دراز وادی عشق
نکرد دل تهی از ناله چون جرس ما را
خراب حالی ما لشکری نمی خواهد
بس است آمدن و رفتن نفس ما را
ترا که پای گلی هست، می به ساغر کن
که زهد خشک کشیده است در قفس ما را
به گرد خاطر ما آرزو نمی گردید
لب تو ریخت به دل رنگ صد هوس ما را
اگر چه در قفس افتاده ایم از گلزار
ز گل نمی گسلد رشته نفس ما را
شکسته بال و پرانیم، جای آن دارد
که باغبان کند از چوب گل قفس ما را
غریب گشت چنان فکرهای ما صائب
که نیست چشم به تحسین هیچ کس ما را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نداد عشق گریبان به دست کس ما را
گرفت این می پر زور، چون عسس ما را
هوش مصنوعی: عشق هیچ‌کس را در کنترل خودش نگرفت، اما این شراب قوی ما را به زنجیر کشید، مانند یک نگهبان که ما را در اختیار دارد.
اگر چه سگ به مرس می کشند صیادان
کشیده است سگ نفس در مرس ما را
هوش مصنوعی: اگرچه صیادان سگ را به دام می‌اندازند، اما نفس آن سگ هنوز در مرز ما وجود دارد.
تمام روز ازان همچو شمع، خاموشیم
که خرج آه سحر می شود نفس ما را
هوش مصنوعی: ما تمام روز مانند شمع ساکت و بی‌صدا هستیم، زیرا نفس ما برای آه کشیدن در صبح به پایان می‌رسد.
فغان که منزل دور و دراز وادی عشق
نکرد دل تهی از ناله چون جرس ما را
هوش مصنوعی: آه که سفر به وادی عشق چقدر طولانی و دشوار است، دل ما که از ناله خالی است، مانند ناقوس، ما را به درد می‌آورد.
خراب حالی ما لشکری نمی خواهد
بس است آمدن و رفتن نفس ما را
هوش مصنوعی: حال خراب ما نیازی به لشکر ندارد، همین که نفس ما بیاید و برود کافی است.
ترا که پای گلی هست، می به ساغر کن
که زهد خشک کشیده است در قفس ما را
هوش مصنوعی: تو که مانند گل زیبا و لطیفی، باید مرا در ساغری پر از شراب قرار دهی، چون زهد و عبادت سخت و خشک، ما را در قفس و محدودیت نگه داشته است.
به گرد خاطر ما آرزو نمی گردید
لب تو ریخت به دل رنگ صد هوس ما را
هوش مصنوعی: اگر آرزوهای ما به گرد خاطرمان جمع نمی‌شود، لب‌های تو رنگی به دل ما می‌زنند که پر از هوس و خواسته است.
اگر چه در قفس افتاده ایم از گلزار
ز گل نمی گسلد رشته نفس ما را
هوش مصنوعی: اگرچه در قفس و محدودیت هستیم، اما عشق و زیبایی که در دل داریم از ما جدا نمی‌شود.
شکسته بال و پرانیم، جای آن دارد
که باغبان کند از چوب گل قفس ما را
هوش مصنوعی: ما به شدت آسیب دیده و ناتوان شده‌ایم و این وضع ما جای آن دارد که باغبان برای ما از چوب، قفسی بسازد.
غریب گشت چنان فکرهای ما صائب
که نیست چشم به تحسین هیچ کس ما را
هوش مصنوعی: فکرهای ما به قدری متفاوت و خاص شده‌اند که دیگر انتظار تحسین و تشویق از هیچ کسی را نداریم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۸۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1398/05/03 10:08
فرید کیارستمی

در کتاب ( دویست و یک غزل صائب ) از دکتر امیری فیروز کوهی ، در ابیات سوم و چهارم این گونه آمده :
بگرد خاطر ما آرزو نمی گردید / لب تو ریخت به دل رنگ صد هوس ما را
شکسته بال و پرانیم جای آن دارد / که باغبان کند از چوب و گل قفس ما را

1398/05/03 10:08
Farid Kiarostami

در دویست و یک غزل از صائب از دکتر امیری فیروز کوهی و در بیت دوم اینگونه آمده :
اگر چه سگ به مَرَس می کِشند صیادان / کشیده است سگ نفس در مرس ما را