غزل شمارهٔ ۵۸۷
به شاهراه توکل بود سفر ما را
یکی است توشه و زنار بر کمر ما را
گذشته است ز سر آب هر کجا هستیم
غم کنار و میان نیست چون گهر ما را
به خوش عنانی ما گوهری ندارد بحر
توان ز خویش نمودن به یک نظر ما را
شکست سنگ ره ما کجا تواند شد؟
که همچو موج ز دریاست بال و پر ما را
چو تخم سوخته کز ابر تازه شد داغش
ز باده شد غم و اندوه بیشتر ما را
حریف باده آن چشم های مخموریم
نمی توان به قدح ساخت بی خبر ما را
چنان به فکر تو در خویشتن فرو رفتیم
که خشک شد چو سبو دست زیر سر ما را
شده است سینه ما همچو تیغ جوهردار
ز بس که آه شکسته است در جگر ما را
چه شکرهاست که در خارزار امکان نیست
به غیر عشق گرفتاری دگر ما را
به هر زمین نفشانیم تخم خود صائب
نظر به سوختگان است چون شرر ما را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به شاهراه توکل بود سفر ما را
یکی است توشه و زنار بر کمر ما را
هوش مصنوعی: سفر ما به سوی اعتماد و توکل است، و تنها یک بار سفر میکنیم. توشهامان بر دوش ما است و ایمان ما را به هم میپیوندد.
گذشته است ز سر آب هر کجا هستیم
غم کنار و میان نیست چون گهر ما را
هوش مصنوعی: هر جا که هستیم، غم و ناراحتی در کنار ما نیست، مثل جواهری که در دل آب وجود دارد و نمیگذارد غم به وجود بیاید.
به خوش عنانی ما گوهری ندارد بحر
توان ز خویش نمودن به یک نظر ما را
هوش مصنوعی: عظمت و زیبایی ما نیازی به جواهری ندارد. در یک نگاه، دریا میتواند تواناییاش را به ما نشان دهد.
شکست سنگ ره ما کجا تواند شد؟
که همچو موج ز دریاست بال و پر ما را
هوش مصنوعی: موانع و مشکلاتی که در مسیر ما وجود دارد، چقدر میتوانند ما را متوقف کنند؟ چرا که ما همچون موجهای دریا هستیم که به پیش میرویم و آزادی و قدرت پرواز داریم.
چو تخم سوخته کز ابر تازه شد داغش
ز باده شد غم و اندوه بیشتر ما را
هوش مصنوعی: مانند تخمی که سوخته و از باران تازه شده، درد و غم ما از باده بیشتر شده است.
حریف باده آن چشم های مخموریم
نمی توان به قدح ساخت بی خبر ما را
هوش مصنوعی: به خاطر چشمهای مست و جذاب تو، نمیتوان برای من شراب تهیه کرد، زیرا من از حال خود بیخبرم.
چنان به فکر تو در خویشتن فرو رفتیم
که خشک شد چو سبو دست زیر سر ما را
هوش مصنوعی: ما آنقدر غرق فکر تو شدهایم که مانند سبویی که خشک شده، دستمان زیر سرمان قرار گرفته و بیحرکت ماندهایم.
شده است سینه ما همچو تیغ جوهردار
ز بس که آه شکسته است در جگر ما را
هوش مصنوعی: سینه ما مانند تیغی تیز و درخشان شده است، زیرا ز هر آهی که از دل شکستهمان برآمده، اثر درد و رنج به وجود آورده است.
چه شکرهاست که در خارزار امکان نیست
به غیر عشق گرفتاری دگر ما را
هوش مصنوعی: در دنیای پرچالش و سخت، فقط عشق است که ما را دچار مشکل میکند و هیچ چیز دیگری نمیتواند ما را به این اندازه مبتلا کند.
به هر زمین نفشانیم تخم خود صائب
نظر به سوختگان است چون شرر ما را
هوش مصنوعی: ما هر جا که برویم و تاثیر بگذاریم، به سوختگان و آسیبدیدگان نگاه میکنیم، چون مثل یک آتشزنه، تأثیر ما بر اطرافیان مشخص است.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۵۸۷ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1400/05/08 20:08
مهرداد
احسنت به این تصویرسازی زیبا
چنان به فکر تو در خویشتن فرو رفتیم
که خشک شد چو سبو دست زیر سر ما را