غزل شمارهٔ ۵۸۴
فکنده ایم به امروز کار فردا را
ازین حیات چه آسودگی بود ما را؟
نگاه دار سر رشته تا نگه دارند
که می زنند به سوزن لب مسیحا را
به چشم ظاهر اگر رخصت تماشا نیست
نبسته است کسی شاهراه دلها را
اگر ز ابروی همت اشارتی باشد
تهی کنیم به جام حباب دریا را
خدا سزا دهد این اشک گرم را صائب
که شست از نظرم سرمه تماشا را
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فکنده ایم به امروز کار فردا را
ازین حیات چه آسودگی بود ما را؟
هوش مصنوعی: ما امروز کارهای فردا را به انجام میرسانیم، ولی آیا از این زندگی چه آرامشی برای ما به دست میآید؟
نگاه دار سر رشته تا نگه دارند
که می زنند به سوزن لب مسیحا را
هوش مصنوعی: مراقب و هوشیار باش، چون ممکن است کسانی که در اطرافت هستند، به تو آسیب برسانند و تو را دچار درد کنند. باید ذهن و احساساتت را کنترل کنی تا از آسیبها دور بمانی.
به چشم ظاهر اگر رخصت تماشا نیست
نبسته است کسی شاهراه دلها را
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است از نظر ظاهری اجازه تماشا وجود نداشته باشد، اما هیچکس نتوانسته است راه احساسات و دلها را مسدود کند.
اگر ز ابروی همت اشارتی باشد
تهی کنیم به جام حباب دریا را
هوش مصنوعی: اگر با یک اشاره از ابروی تو همت و ارادهای وجود داشته باشد، ما میتوانیم دریا را در جام حبابی کوچک خالی کنیم.
خدا سزا دهد این اشک گرم را صائب
که شست از نظرم سرمه تماشا را
هوش مصنوعی: خدا این اشک گرم مرا مجازات کند، چرا که باعث شد از نظر من زیباییها و آنچه را که باید ببینم، محو شود.