غزل شمارهٔ ۵۷۹۴
چون زلف دست بر کمر یار یافتم
سر رشته نزاکت ز نار یافتم
چون شبنم به چهره گل جای می دهند
این منزلت ز دیده بیدار یافتم
آخر چو شبنم از اثر صاف طینتی
در پیشگاه خاطر گل بار یافتم
آن دولتی که بال هما صفحه ای ازوست
در زیر چتر سایه دیوار یافتم
میراب زندگی ز حیات ابد نیافت
فیضی که من ز چشم گهربار یافتم
طاق پل مجاز، اساس حقیقت است
من ساق عرش را ز سر دار یافتم
از عشق ره به مرتبه حسن برده ام
آب گهر ز رنگ خریدار یافتم
تا چشم همچو غنچه گشودم ز یکدگر
خود را چو خار بر سر دیوار یافتم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون زلف دست بر کمر یار یافتم
سر رشته نزاکت ز نار یافتم
هوش مصنوعی: زمانی که زلف یار را دور کمرش دیدم، متوجه شدم که زیبایی و لطافت به اندازهی آتش سوزان است.
چون شبنم به چهره گل جای می دهند
این منزلت ز دیده بیدار یافتم
هوش مصنوعی: به مانند شبنم که بر روی گل می نشیند، من نیز این مقام و شأن را از چشم بیدار و آگاه خود به دست آوردهام.
آخر چو شبنم از اثر صاف طینتی
در پیشگاه خاطر گل بار یافتم
هوش مصنوعی: در نهایت، مانند شبنم که بر روی گلها نشسته، تأثیر لطیف و پاکی از وجود خود در دل و ذهنم احساس کردم.
آن دولتی که بال هما صفحه ای ازوست
در زیر چتر سایه دیوار یافتم
هوش مصنوعی: من آن حکومتی را که نشانهای از پرواز است در سایه دیوار یافتم.
میراب زندگی ز حیات ابد نیافت
فیضی که من ز چشم گهربار یافتم
هوش مصنوعی: زندگی هرگز از حیات ابدی بهرهای نمیبرد، اما من از چشمان پر از محبت و زیبایم، نعمتی بزرگ دریافت کردهام.
طاق پل مجاز، اساس حقیقت است
من ساق عرش را ز سر دار یافتم
هوش مصنوعی: پل مجاز، پایه و بنیان حقیقت وجود دارد و من توانستم کل آسمان را از بالا ببینم.
از عشق ره به مرتبه حسن برده ام
آب گهر ز رنگ خریدار یافتم
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، به مقام زیبایی دست یافتهام و مانند جواهر با ارزشی از رنگ خریدار، به جستجوی ارزشها پرداختهام.
تا چشم همچو غنچه گشودم ز یکدگر
خود را چو خار بر سر دیوار یافتم
هوش مصنوعی: زمانی که به دنیا آمدم و چشمانم را باز کردم، متوجه شدم که مثل خارهایی که بر روی دیواری میرویند، از یکدیگر جدا هستیم و بین ما فاصلهای وجود دارد.