گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷۹۰

دلتنگ از ملامت اغیار نیستم
چون گل ، گرفته در بغل خار نیستم
در زهر روی پوش خطر بیشتر بود
امن از خط نرسته دلدار نیستم
از طوق بندگی نکشم سر به سیم قلب
یوسف صفت گران به خریدار نیستم
وضع جهان ز نقطه دل دیده ام تمام
محتاج سیر و دور چو پرگار نیستم
صبح قیامت از سر هر مو علم کشید
از خویشتن هنوز خبردار نیستم
ز آزادگی بریده ام از خویش عمرهاست
در پیش خود چو سرو گرفتار نیستم
از سایه هما نشود خواب من گران
مست از غرور دولت بیدار نیستم
روشن به نور شمسه عقل است مغز من
آتش پرست طره زر تار نیستم
دیوانه ام که بر سر من جنگ می شود
جنس کساد کوچه و بازار نیستم
صائب ز خود غبار گرانی فشانده ام
چون بوی گل به هیچ دلی بار نیستم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلتنگ از ملامت اغیار نیستم
چون گل ، گرفته در بغل خار نیستم
هوش مصنوعی: من از انتقاد و سرزنش دیگران ناراحت نیستم، مانند گلی نیستم که در آغوش خارها باشد و دچار درد و رنج شوم.
در زهر روی پوش خطر بیشتر بود
امن از خط نرسته دلدار نیستم
هوش مصنوعی: وقتی که به زهر چهره نگاه می‌کنم، خطر بیشتری حس می‌کنم، زیرا از خط نرسیدن به محبوبم احساس امنیت نمی‌کنم.
از طوق بندگی نکشم سر به سیم قلب
یوسف صفت گران به خریدار نیستم
هوش مصنوعی: من از بندگی کم نمی‌آورم و حاضر نیستم به خاطر دلایل مادی یا دنیوی از خودم گذشت کنم. ارزش واقعی‌ام را نمی‌فروشم و به کسی که نمی‌تواند مرا درک کند، تسلیم نمی‌شوم.
وضع جهان ز نقطه دل دیده ام تمام
محتاج سیر و دور چو پرگار نیستم
هوش مصنوعی: وضع جهان را از دیدگاه دل خود مشاهده کرده‌ام و به این نتیجه رسیده‌ام که همه چیز نیازمند حرکت و تغییر است، اما من مانند یک پرگار نیستم که به دور نقطه‌ای بچرخم.
صبح قیامت از سر هر مو علم کشید
از خویشتن هنوز خبردار نیستم
هوش مصنوعی: در روز قیامت، از هر رشته موی من نشانه‌ای ظاهر خواهد شد، اما من هنوز از این موضوع اطلاعی ندارم.
ز آزادگی بریده ام از خویش عمرهاست
در پیش خود چو سرو گرفتار نیستم
هوش مصنوعی: مدت هاست که از خودم و از آزادی فاصله گرفته‌ام و مانند سروی که در دام است، احساس آزادی نمی‌کنم.
از سایه هما نشود خواب من گران
مست از غرور دولت بیدار نیستم
هوش مصنوعی: من به خاطر سایه پرندهٔ هما خوابم سنگین نمی‌شود، زیرا در اثر غرور و افتخاری که از مقام و جایگاهم دارم، بیدار و هوشیار هستم.
روشن به نور شمسه عقل است مغز من
آتش پرست طره زر تار نیستم
هوش مصنوعی: عقل من مانند خورشید روشن است و فکر من مانند آتش به زیبایی گرایش دارد. من درخشش و زیبایی را دوست دارم و بی‌فایده نیستم.
دیوانه ام که بر سر من جنگ می شود
جنس کساد کوچه و بازار نیستم
هوش مصنوعی: من دیوانه‌ام که بر سر من درگیری و تنش به وجود می‌آید؛ من چیزی نیستم که در بازار یا کوچه با قیمت پایین و بی‌ارزش باشم.
صائب ز خود غبار گرانی فشانده ام
چون بوی گل به هیچ دلی بار نیستم
هوش مصنوعی: من از خود غبار سنگینی به اطراف پراکنده‌ام، اما مثل بوی گل، در دل هیچ‌کس جایی ندارم.