گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷۷۵

ز بوستان تو عشق بلند می گویم
چو شبنم از گل روی تو دست می شویم
نمی توان دل مردم ربود و پس خم زد
سواد زلف ترا مو بموی می جویم
ز بس که تشنه بوی وفای نایابم
به دستم ار گل کاغذ دهند می بویم
حریف رشک نسیم دراز دست نیم
حنای بیعت گل را ز دست می شویم
وفا و مردمی از روزگار دارم چشم
ببین ز ساده دلیها چه از که می جویم
میان اینهمه نازک طبیعتان صائب
منم که شعر ظفرخان پسند می گویم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز بوستان تو عشق بلند می گویم
چو شبنم از گل روی تو دست می شویم
هوش مصنوعی: از باغ تو عشق را با صدای بلند مطرح می‌کنم، مثل شبنمی که از روی گل دست می‌شوید و پاک می‌شود.
نمی توان دل مردم ربود و پس خم زد
سواد زلف ترا مو بموی می جویم
هوش مصنوعی: نمی‌توان دل‌های مردم را فریب داد و در عین حال به زیبایی‌های ظاهری توجه نکرد. من دنبال زیبایی‌هایی از تو هستم که با زلف‌هایت نمایان می‌شود.
ز بس که تشنه بوی وفای نایابم
به دستم ار گل کاغذ دهند می بویم
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه به شدت craving و اشتیاق بوی وفا را دارم، حتی اگر به من گل کاغذی هم بدهند، باز هم می‌بویم.
حریف رشک نسیم دراز دست نیم
حنای بیعت گل را ز دست می شویم
هوش مصنوعی: ما از زیبایی و لطافت گل‌های تازه در فصل بهار لذت می‌بریم و این شادی و زیبایی را با عشق و وفاداری خود به آن‌ها نشان می‌دهیم.
وفا و مردمی از روزگار دارم چشم
ببین ز ساده دلیها چه از که می جویم
هوش مصنوعی: من از زمانه صداقت و انسانیت را می‌طلبم، اما ببین که چه بر سادگی دل‌های مردم گذشته است و چه چیزهایی را دنبال می‌کنم.
میان اینهمه نازک طبیعتان صائب
منم که شعر ظفرخان پسند می گویم
هوش مصنوعی: من در میان این همه لطافت و ظرافت، شاعری هستم که اشعاری می‌سرایم که مورد پسند ظفرخان است.