غزل شمارهٔ ۵۷۵۹
به هر که باده دهد یار، من خراب شوم
نگاه گرم به هر کس کند کباب شوم
ز من کناره کند موج اگر حباب شوم
فریب من نخورد تشنه گر سراب شوم
چو موج، صیقل دریا چو می توانم شد
گره چرا به دل بحر چون حباب شوم؟
درین زمانه که بوی گل است موی دماغ
چه لازم است خورم خون و مشک ناب شوم؟
به وصل گوهر ناسفته راه نتوان یافت
چرا چو رشته عبث خرج پیچ و تاب شوم؟
ز رنگ و بوی جهان مشکل است دل کندن
مگر چو شبنم گل محو آفتاب شوم
چنین که زلف تو شد نرم شانه از خط سبز
امید هست که من نیز کامیاب شوم
به گرد من نتواند رسید آبادی
اگر ز سیل حوادث چنین خراب شوم
به من دل کسی از دوستان نمی سوزد
به آتش جگر خود مگر کباب شود
چو می توان به ریاضت ملک شدن صائب
چرا چو بیخبران خرج خورد و خواب شوم؟
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به هر که باده دهد یار، من خراب شوم
نگاه گرم به هر کس کند کباب شوم
هوش مصنوعی: هر کس که به دیگری شراب دهد، باعث میشود که من دچار مشکل شوم و با نگاه محبتآمیز هر فردی، وجودم به آتش میافتد.
ز من کناره کند موج اگر حباب شوم
فریب من نخورد تشنه گر سراب شوم
هوش مصنوعی: اگر موج دریا از من دور شود، حتی اگر همچون حبابی ناپایدار شوم، آن تشنهای که به دنبال آب است، فریبم را نخورد، حتی اگر به صورت سراب ظاهر شوم.
چو موج، صیقل دریا چو می توانم شد
گره چرا به دل بحر چون حباب شوم؟
هوش مصنوعی: اگر مانند موج دریا به زیبایی و روشنی باشم، پس چرا باید در دل دریا مانند حبابی بمانم و به گرهها و مشکلات دچار شوم؟
درین زمانه که بوی گل است موی دماغ
چه لازم است خورم خون و مشک ناب شوم؟
هوش مصنوعی: در این دوران که عطر گلها مشام را پر کرده، چه نیازی به نوشیدن خون و عطر خالص است؟
به وصل گوهر ناسفته راه نتوان یافت
چرا چو رشته عبث خرج پیچ و تاب شوم؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این نکته اشاره میکند که دست یافتن به حقیقت یا چیز ارزشمندی که هنوز کامل نشده، کار دشواری است. او با استفاده از تشبیه به رشتهای که بیفایده و بیهدف تاب خورده، بیان میکند که تلاش برای رسیدن به این حقیقت یا وصال، بدون مسیر مشخص و هدف، تنها اتلاف وقت خواهد بود. در واقع، او احساس میکند که در این راه، به نتیجهای نخواهد رسید.
ز رنگ و بوی جهان مشکل است دل کندن
مگر چو شبنم گل محو آفتاب شوم
هوش مصنوعی: دل کندن از رنگ و بوی این دنیا دشوار است، مگر آن که مانند شبنمی باشم که در برابر تابش آفتاب محو و ناپدید شود.
چنین که زلف تو شد نرم شانه از خط سبز
امید هست که من نیز کامیاب شوم
هوش مصنوعی: زلفهای تو به شدت نرم و دلنشین است، و من با امیدی که دارم، امیدوارم من هم بتوانم به آرزوهایم برسم و به موفقیت دست یابم.
به گرد من نتواند رسید آبادی
اگر ز سیل حوادث چنین خراب شوم
هوش مصنوعی: اگر حوادث و مشکلات باعث ویرانی من شوند، هیچ جامعه و آبادی نمیتواند به من نزدیک شود و مرا نجات دهد.
به من دل کسی از دوستان نمی سوزد
به آتش جگر خود مگر کباب شود
هوش مصنوعی: هیچیک از دوستانم برای من احساس ناراحتی نمیکنند، مگر اینکه خودشان به خاطر دلتنگی و درد خودشان دچار مشکل شوند.
چو می توان به ریاضت ملک شدن صائب
چرا چو بیخبران خرج خورد و خواب شوم؟
هوش مصنوعی: اگر میتوانم با تلاش و سختکوشی به مقام و مقایسه برسم، چرا باید مثل بیخبران به صرف هزینه برای خواب و خوراک بپردازم؟