گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷۴

کمال حسن کجا، دیده پر آب کجا؟
شکوه بحر کجا، خیمه حباب کجا؟
مرا که جلوه هر ذره است رطل گران
کجاست حوصلهٔ جام، آفتاب کجا؟
نمانده است ز دل جز غبار افسوسی
به این خرابه فتد نور ماهتاب کجا؟
گذشته است ترا ز آفتاب پایه حسن
هلال عید شود با تو همرکاب کجا؟
به جستجوی تو گرد از جهان برآوردم
دگر کجا روم ای خانمان خراب، کجا؟
مرا که نعره مستانه بی قرار نکرد
رسد به داد دلم نغمه رباب کجا؟
گرفتم این که رسد نوبت سؤال به من
دماغ حرف کجا، قدرت جواب کجا؟
ز بس که گرم تماشای گلرخان گشتم
نیافتم که کجا شد دل من آب کجا
ز برگ، نکهت گل بیش می شود رسوا
ترا نهفته کند پرده حجاب کجا؟
میان سوخته و خام فرق بسیارست
سرشک تاک کجا، گریه کباب کجا؟
گرفته است جهان را غبار بی دردی
کجا رویم ازین عالم خراب، کجا؟
چنین که آب برآورده است خانه چشم
بساط خود فکند پرده های خواب کجا؟
فروغ حسن جهانگیر او کجاست که نیست؟
ز خویش می روی ای دل به این شتاب کجا؟
نظر به چشمه حیوان نمی کنم صائب
مرا ز راه برد جلوه سراب کجا؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کمال حسن کجا، دیده پر آب کجا؟
شکوه بحر کجا، خیمه حباب کجا؟
هوش مصنوعی: زیبایی واقعی چه نسبتی با اشک‌های پر از حسرت دارد؟ عظمت دریا چه ارتباطی با خیمه‌ای از حباب دارد؟
مرا که جلوه هر ذره است رطل گران
کجاست حوصلهٔ جام، آفتاب کجا؟
هوش مصنوعی: بگو که من که خود جلوه‌گر زیبایی هر ذره هستم، در کجای این عالم می‌توانم حوصلهٔ نوشیدن جامی را که از آفتاب پر نور است، پیدا کنم؟
نمانده است ز دل جز غبار افسوسی
به این خرابه فتد نور ماهتاب کجا؟
هوش مصنوعی: در دل چیزی جز غم و افسوس باقی نمانده است. حالا در این ویرانه، نور ماهتاب چه جایی دارد؟
گذشته است ترا ز آفتاب پایه حسن
هلال عید شود با تو همرکاب کجا؟
هوش مصنوعی: تو را از آفتاب جمال دور کرده‌اند، اما با رسیدن هلال عید، تو می‌مانی و همراه من. کجا خواهی رفت؟
به جستجوی تو گرد از جهان برآوردم
دگر کجا روم ای خانمان خراب، کجا؟
هوش مصنوعی: به دنبال تو از دنیا دور شدم، حالا کجا بروم ای کسی که خانه‌ام را خراب کردی، کجا؟
مرا که نعره مستانه بی قرار نکرد
رسد به داد دلم نغمه رباب کجا؟
هوش مصنوعی: مرا که فریادهای شاد و مستی‌آور آرامم را از بین برد، کجا می‌تواند نغمه‌ای از رباب به داد دل بیمار من برسد؟
گرفتم این که رسد نوبت سؤال به من
دماغ حرف کجا، قدرت جواب کجا؟
هوش مصنوعی: من می‌دانم که وقتی نوبت سوال کردن به من می‌رسد، باید به چه چیزی جواب دهم، اما از آنجا که در این موضوع چیزی برای گفتن ندارم، می‌فهمم که توانایی پاسخگویی ندارم.
ز بس که گرم تماشای گلرخان گشتم
نیافتم که کجا شد دل من آب کجا
هوش مصنوعی: به قدری مدت زمان زیادی را صرف تماشای زیبایی گل‌رخان کرده‌ام که متوجه نشدم دل من کجا رفته و احساساتم چطور در حال ذوب شدن هستند.
ز برگ، نکهت گل بیش می شود رسوا
ترا نهفته کند پرده حجاب کجا؟
هوش مصنوعی: بوی گل از برگ بیشتر است و این باعث می‌شود که تو را بیشتر در معرض آشکار شدن قرار دهد. حجاب و پرده‌ای که تو را می‌پوشاند، کجاست؟
میان سوخته و خام فرق بسیارست
سرشک تاک کجا، گریه کباب کجا؟
هوش مصنوعی: در میان چیزهای نیم‌سوز و نپخته تفاوت زیادی وجود دارد. اشک انگور با اشک کباب به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
گرفته است جهان را غبار بی دردی
کجا رویم ازین عالم خراب، کجا؟
هوش مصنوعی: جهان در حال حاضر به گونه‌ای پر شده است که همه جا را غبار و آلودگی مهار کرده و دیگر نشانی از آرامش و آسایش نیست. نمی‌دانیم از این وضعیت نابسامان به کجا برویم و چه راهی بپیماییم.
چنین که آب برآورده است خانه چشم
بساط خود فکند پرده های خواب کجا؟
هوش مصنوعی: چنین که آب به سطح آمده و چشمانم پر از اشک شده‌اند، دیگر برای فروکش کردن خواب و آرامش جایی نمانده است.
فروغ حسن جهانگیر او کجاست که نیست؟
ز خویش می روی ای دل به این شتاب کجا؟
هوش مصنوعی: کجا می‌توان زیبایی و جذابیت او را پیدا کرد که در جایی نیست؟ ای دل، چرا با این سرعت از خودت دور می‌شوی؟
نظر به چشمه حیوان نمی کنم صائب
مرا ز راه برد جلوه سراب کجا؟
هوش مصنوعی: من به زیبایی‌های ظاهری و فریبنده نمی‌نگرم؛ زیرا این ظواهر مانند سراب هستند و مرا از حقیقت و مسیر واقعی دور می‌کنند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۹۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۷۴ به خوانش عندلیب