گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷۳

دل نگردید شب وصل تهی از گله‌ها
طی شد این وادی و هموار نشد آبله‌ها
اثر از گرمروان نیست، همانا گردید
در دل سنگ نهان آتش این قافله‌ها
شور من بیش شد از چوب گل و سایه بید
گشت شیرازهٔ دیوانگی این سلسله‌ها
گفتم از آبله، چشمی بگشاید پایم
پردهٔ خواب شد از غفلت من آبله‌ها
ندهد سود به بی‌تابی دل صبر و شکیب
کی ز افشردن پا، کم شود این زلزله‌ها؟
در رضاجویی حق کوش، نه خشنودی خلق
ترک واجب نتوان کرد به این نافله‌ها
مرگ چون باد خزان، خلق ورق‌های درخت
هست چون دوری اوراق ز هم فاصله‌ها
منزلی نیست درین ره، نفس سوخته است
هر سیاهی که به چشم آید ازین مرحله‌ها
صائب از فرد روان باش که چون موج سراب
رو به دریای عدم می‌رود این قافله‌ها

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل نگردید شب وصل تهی از گله‌ها
طی شد این وادی و هموار نشد آبله‌ها
هوش مصنوعی: دل در شب وصال از هیچ نگرانی خالی نشد، این مسیر دور شده است و هنوز هم صاف و هموار نشده است.
اثر از گرمروان نیست، همانا گردید
در دل سنگ نهان آتش این قافله‌ها
هوش مصنوعی: آتش این قافله‌ها در دل سنگ پنهان شده و نشانگر این نیست که از افرادی با روحیات گرم و پرشور است.
شور من بیش شد از چوب گل و سایه بید
گشت شیرازهٔ دیوانگی این سلسله‌ها
هوش مصنوعی: عشق و شوری که در دل دارم، به اندازه‌ای زیاد شده که درختان گل و سایه بیدها هم نتوانسته‌اند آن را آرام کنند و این احساسات دیوانه‌وار، زندگی مرا به هم ریخته است.
گفتم از آبله، چشمی بگشاید پایم
پردهٔ خواب شد از غفلت من آبله‌ها
هوش مصنوعی: گفتم شاید با اشاره به درد و رنجی که دارم، چشمی به من بیفتد و کمک کند. اما در نتیجه‌ی بی‌توجهی من، خواب غفلت بر من سایه انداخته و مشکلاتم بیشتر شده است.
ندهد سود به بی‌تابی دل صبر و شکیب
کی ز افشردن پا، کم شود این زلزله‌ها؟
هوش مصنوعی: دل بی‌تاب و ناآرام هیچ سودی از صبر و شکیبایی نمی‌برد. آیا با فشردن پا، این زلزله‌های درون کمتر می‌شود؟
در رضاجویی حق کوش، نه خشنودی خلق
ترک واجب نتوان کرد به این نافله‌ها
هوش مصنوعی: در تلاش برای جلب رضایت خدا باش، نه برای خوشنودی مردم. نمی‌توان واجب‌ها را به خاطر انجام کارهای اضافی رها کرد.
مرگ چون باد خزان، خلق ورق‌های درخت
هست چون دوری اوراق ز هم فاصله‌ها
هوش مصنوعی: مرگ مانند نسیم پاییزی است و انسان‌ها همچون برگ‌های درخت هستند که با فاصله از یکدیگر پراکنده شده‌اند.
منزلی نیست درین ره، نفس سوخته است
هر سیاهی که به چشم آید ازین مرحله‌ها
هوش مصنوعی: در این مسیر جایی برای استراحت نیست، چرا که هر چیزی که در این مرحله به چشم می‌رسد، نشان‌دهنده عذاب‌های درونی و رنج و زحمت است.
صائب از فرد روان باش که چون موج سراب
رو به دریای عدم می‌رود این قافله‌ها
هوش مصنوعی: از فردی زنده و پویا باش، چرا که همچون موج بی‌ثباتی که به سوی دریاچه عدم می‌رود، این گروه‌های زندگی در حال حرکت‌اند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۷۳ به خوانش عندلیب