گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷۲

علم نصرت ما آه سحرگاهی ما
مهر خاموشی ما چتر شهنشاهی ما
ما ز بی برگ و نوایی خط پاکی داریم
چه کند باد خزانی به رخ کاهی ما؟
چرخ چندان که زند نقش حوادث بر آب
می شود جوهر آیینه آگاهی ما
چه توقع ز رفیقان دگر باید داشت؟
سایه جایی که کشد پای ز همراهی ما
رفته بودیم که از وادی دل دور شویم
نفس سوخته شد سرمه آگاهی ما
هر سر خار درین دشت چراغی گردید
پای برجاست همان ظلمت گمراهی ما
رفت عمر و قدم از خود ننهادیم برون
داد از غفلت ما، آه ز کوتاهی ما
همچنان خار به دل از رگ خامی داریم
فلس اگر داغ شود بر بدن ماهی ما
نیست در دامن این دشت، شکاری صائب
که علم چرب کند آه سحرگاهی ما

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

علم نصرت ما آه سحرگاهی ما
مهر خاموشی ما چتر شهنشاهی ما
هوش مصنوعی: دانش و آگاهی ما در زمان‌های سخت به ما یاری می‌رساند و در لحظات آرامش و سکوت، همچون سدی است که ما را در برابر چالش‌ها محافظت می‌کند.
ما ز بی برگ و نوایی خط پاکی داریم
چه کند باد خزانی به رخ کاهی ما؟
هوش مصنوعی: ما بدون برگ و باری هستیم، اما با دلی پاک و بی‌نقص. باد پاییزی چه تاثیری می‌تواند بر روی ما که همچون کاه هستیم، بگذارد؟
چرخ چندان که زند نقش حوادث بر آب
می شود جوهر آیینه آگاهی ما
هوش مصنوعی: زندگی مانند چرخشی است که بر روی آب نقش و اثراتی می‌گذارد. این تغییرات و حوادث، در واقع جوهر و ماهیت آگاهی ما را شکل می‌دهند. به عبارتی، تجربیات و رخدادهای زندگی ما موجب می‌شوند تا به درک عمیق‌تری از جهان و خودمان برسیم.
چه توقع ز رفیقان دگر باید داشت؟
سایه جایی که کشد پای ز همراهی ما
هوش مصنوعی: از رفیقان دیگر چه انتظاری باید داشت وقتی که سایه، جایی که باید پا بگذارد، از همراهی ما فاصله می‌گیرد؟
رفته بودیم که از وادی دل دور شویم
نفس سوخته شد سرمه آگاهی ما
هوش مصنوعی: ما برای دور شدن از مشکلات و دردهای دل به جایی رفته بودیم، اما در این مسیر، آگاهی و درک ما نیز به اندازه‌ای گشته که به شناخت بیشتری رسیدیم.
هر سر خار درین دشت چراغی گردید
پای برجاست همان ظلمت گمراهی ما
هوش مصنوعی: در این دشت، هر خار به نوعی مانند چراغی شده است، اما در عین حال، پای ما در همان ظلمت و گمراهی باقی مانده است.
رفت عمر و قدم از خود ننهادیم برون
داد از غفلت ما، آه ز کوتاهی ما
هوش مصنوعی: عمر ما سپری شد و هیچ قدمی برای بیرون رفتن از این حالت بی‌خبری برنداشتیم. واقعاً باید افسوس بخوریم به خاطر کوتاهی‌های خودمان.
همچنان خار به دل از رگ خامی داریم
فلس اگر داغ شود بر بدن ماهی ما
هوش مصنوعی: ما هنوز درد و رنج را در دل حس می‌کنیم، حتی اگر آدمی خود را در برابر سختی‌ها قوی نشان دهد. اگر بدن ما در معرض آتش و آسیب قرار بگیرد، این احساسات در ما زنده می‌شوند.
نیست در دامن این دشت، شکاری صائب
که علم چرب کند آه سحرگاهی ما
هوش مصنوعی: در این دشت، هیچ شکاری نیست که بتواند به علم و دیدگاه ما آسیب برساند و ما را تحت تأثیر قرار دهد، حتی در صبح‌های زود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۷۲ به خوانش عندلیب