گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷۱

از بساط فلک آن سوی بود بازی ما
شش جهت کیست به ششدر فکند بازی ما؟
ما حریفان کهنسال جهان ازلیم
طفل شش روزه عالم ندهد بازی ما
تخته نقش مرادست دل ساده دلان
بازی خود دهد آن کس که دهد بازی ما
قوت بازوی اقبال، رسا افتاده است
نیست محتاج به تعلیم و مدد بازی ما
خانه پرداختگانیم درین بازیگاه
دل ز بازیچه گردون نخورد بازی ما
پیری و طفل مزاجی به هم آمیخته ایم
تا شب مرگ به آخر نرسد بازی ما
روزگاری است به گردون دغا هم نردیم
عجبی نیست اگر پخته بود بازی ما
چون زر قلب نداریم به خود امیدی
در شب تار جهان تا که خورد بازی ما؟
ظاهر و باطن ما آینه یکدگرند
خاک در چشم حریفی که دهد بازی ما
بود ما محض نمودست، سرابیم سراب
جای رحم است بر آن کس که خورد بازی ما
جامه را پرده درویشی خود ساخته ایم
ندهد فقر به تشریف نمد، بازی ما
چه خیال است که از پای نشیند صائب
تا به هر کوچه چو طفلان ندود بازی ما

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از بساط فلک آن سوی بود بازی ما
شش جهت کیست به ششدر فکند بازی ما؟
هوش مصنوعی: بازی ما فراتر از گردونه آسمان است، پس چه کسی می‌تواند در این جهان که شش جهت دارد، بازی ما را در شش در (یعنی در محدوده) قرار دهد؟
ما حریفان کهنسال جهان ازلیم
طفل شش روزه عالم ندهد بازی ما
هوش مصنوعی: ما کهنه‌کاران این دنیاستیم و مانند بازیگرانی با تجربه هستیم، اما عالم بزرگ مانند یک کودک شش روزه، ما را به راحتی به چالش نمی‌کشد و در این بازی بر ما غلبه نمی‌کند.
تخته نقش مرادست دل ساده دلان
بازی خود دهد آن کس که دهد بازی ما
هوش مصنوعی: تخته‌ای که در آن آرزوهایمان شکل می‌گیرد، دل‌های ساده را سرگرم می‌کند. فقط کسی می‌تواند این بازی را به‌عهدۀ ما بگذارد که خودش حاضری در این بازی باشد.
قوت بازوی اقبال، رسا افتاده است
نیست محتاج به تعلیم و مدد بازی ما
هوش مصنوعی: نیروی بازوی موفقیت به طور کامل در اختیار ماست و به هیچگونه آموزش و کمکی از دیگران نیاز ندارد.
خانه پرداختگانیم درین بازیگاه
دل ز بازیچه گردون نخورد بازی ما
هوش مصنوعی: ما در این عالم عشق و احساس، خانه‌ای داریم که نشان از دل‌دادگی‌مان دارد؛ در این دنیای فانی، از بازی‌های بیهوده و فریبنده دنیا دوری می‌کنیم و به بازی واقعی عشق ادامه می‌دهیم.
پیری و طفل مزاجی به هم آمیخته ایم
تا شب مرگ به آخر نرسد بازی ما
هوش مصنوعی: ما در زندگی خود ترکیبی از صفات و حال و هوای پیران و کودکان داریم و می‌خواهیم تا زمان مرگ از این بازی و سرگرمی دست برنداریم.
روزگاری است به گردون دغا هم نردیم
عجبی نیست اگر پخته بود بازی ما
هوش مصنوعی: این روزها دنیا پر از فریب و نیرنگ است. عجیب نیست اگر ما نیز در این بازی تحت تأثیر قرار بگیریم و به نوعی دست‌پرورده آن فریب‌ها شویم.
چون زر قلب نداریم به خود امیدی
در شب تار جهان تا که خورد بازی ما؟
هوش مصنوعی: بخاطر اینکه قلبی با ارزش و نیک نداریم، در شب تاریک دنیا به خود امیدی نیست تا اینکه بازی‌های زندگی بر سر ما بیفتد.
ظاهر و باطن ما آینه یکدگرند
خاک در چشم حریفی که دهد بازی ما
هوش مصنوعی: ظاهر و باطن ما همچون دو آینه به یکدیگر بازتاب می‌دهند. این حالتی است برای کسی که در چشمش، ما را به بازی گرفته و نمی‌تواند حقیقت ما را ببیند.
بود ما محض نمودست، سرابیم سراب
جای رحم است بر آن کس که خورد بازی ما
هوش مصنوعی: ما فقط به‌عنوان یک تصویر وجود داریم، مانند سرابی که در بیابان دیده می‌شود. در حقیقت، سراب جایی است که بر کسی که به بازی ما گرفتار شده، رحم می‌کند.
جامه را پرده درویشی خود ساخته ایم
ندهد فقر به تشریف نمد، بازی ما
هوش مصنوعی: ما لباس درویشی را خود با دستان‌مان دوخته‌ایم، پس فقر مانع بزرگی برای ما نخواهد بود و ما همچنان به زندگی شاد و با افتخار ادامه خواهیم داد.
چه خیال است که از پای نشیند صائب
تا به هر کوچه چو طفلان ندود بازی ما
هوش مصنوعی: خیالی است که صائب از زمین بلند شود و در کوچه‌ها مانند کودکان به بازی بپردازد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۷۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1403/07/11 17:10
ایوب کوشان

در بیت سوم به نظر سکته و شکستگی وزن عروضی دیده می‌شود. احتمالا یک حرف ز قبل اقبال افتاده باشد و یا قوت را با شد دوم قرایت کنیم. والله اعلم