غزل شمارهٔ ۵۷۳۵
ز بردباری ما خوار و زار شد عالم
ز کوه طاقت ما سنگسار شد عالم
بس است سلسله جنبان نسیم دریا را
ز بیقراری ما بیقرار شد عالم
ز گوشه دل خود سر برون نیاوردیم
اگر خزان و اگر نوبهار شد عالم
بهشت برگ خزان دیده ای است عارف را
ز سیر چشمی ما شرمسار شد عالم
کدام دست برآمد ز آستین یارب
که یک پیاله می بر خمار شد عالم
کند فضولی مهمان بخیل را بدخو
ز سازگاری ما سازگار شد عالم
توان حریف دغا را به نقش کم دل برد
ز پاکبازی ما خوش قمار شد عالم
کباب سوخته را اشک نیست حیرانم
که چون ز خون دلم لاله زار شد عالم
نداشت مایه ابر بهار عالم خشک
ز تر زبانی ما نوبهار شد عالم
ز ناله های جگرسوز خامه صائب
چو لاله یک جگر داغدار شد عالم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز بردباری ما خوار و زار شد عالم
ز کوه طاقت ما سنگسار شد عالم
هوش مصنوعی: تحمل و صبر ما باعث شده است که جهان در برابر مشکلات باز هم زنده بماند و قویتر شود؛ به گونهای که استقامت ما مانند سنگی است که بر کوه فشار میآورد و آن را میسُراند.
بس است سلسله جنبان نسیم دریا را
ز بیقراری ما بیقرار شد عالم
هوش مصنوعی: نسیم دریا به خاطر بیقراری ما، جهانی را به هم ریخته و آشفته کرده است.
ز گوشه دل خود سر برون نیاوردیم
اگر خزان و اگر نوبهار شد عالم
هوش مصنوعی: ما هرگز از عمق دل خود چیزی را بیرون نیاوردیم، چه در فصل خزان باشد و چه در بهار، دنیا تغییر کند.
بهشت برگ خزان دیده ای است عارف را
ز سیر چشمی ما شرمسار شد عالم
هوش مصنوعی: بهشت در نظر عارف، مانند برگهای پاییزی است و او به خاطر دیدن زیباییهای عالم، خجالت زده میشود.
کدام دست برآمد ز آستین یارب
که یک پیاله می بر خمار شد عالم
هوش مصنوعی: کدام دست از آستین بیرون آمد که باعث شد یک پیاله، جهان را در خماری فرو ببرد؟
کند فضولی مهمان بخیل را بدخو
ز سازگاری ما سازگار شد عالم
هوش مصنوعی: فضولی، مهمان بخیل را به خوبی مقبول نمیداند، اما به واسطهی سازگاری ما، دنیا هم با او کنار آمده است.
توان حریف دغا را به نقش کم دل برد
ز پاکبازی ما خوش قمار شد عالم
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که توانایی رقبای ناپاک و مکار در مقابل صداقت و پاکبازی ما به شدت کاهش مییابد. در نتیجه، دنیا به زیبایی و مهارت در بازیهایHonest و راستین ما پی میبرد و از آن لذت میبرد.
کباب سوخته را اشک نیست حیرانم
که چون ز خون دلم لاله زار شد عالم
هوش مصنوعی: کباب سوخته بیاحساس است؛ من متعجبم که چطور دنیای پر از غم و اندوه من، شبیه یک باغ پر از لالههای رنگارنگ شده است.
نداشت مایه ابر بهار عالم خشک
ز تر زبانی ما نوبهار شد عالم
هوش مصنوعی: عالم به خاطر وجود کلام و بیان ما سرسبز و شکوفا شده است، حتی اگر نعمت باران بهاری نباشد.
ز ناله های جگرسوز خامه صائب
چو لاله یک جگر داغدار شد عالم
هوش مصنوعی: از نالههای دلسوز صائب، مانند لالهای که دلی سوخته دارد، جهان نیز به حالت غم و درد دچار شد.